معنی کلمه مشبهه در لغت نامه دهخدا
- صفت مشبهه . رجوع به صفت شود.
مشبهه. [ م ُ ش َب ْب ِ هََ ] ( اِخ ) جماعتی از متکلمین در تأویل آیات قرآنی و بیان صفات و ذات خداوندتعالی کلماتی استعمال کردند که از آن رایحه تشبیه و تجسیم استشمام شد و فرقه مزبور که مشبهه و مجسمه خوانده شدند مورد اعتراض عامه مسلمین و ارباب نظر و استدلال قرار گرفتند. ( خاندان نوبختی اقبال ص 40 ). اهل تفریط. ( خاندان نوبختی اقبال ص 250 ). عموم فرقی که در توحید به تشبیه قائل بوده و از شیعه نیز جماعتی را به این عقیده منتسب کرده اند. ( خاندان نوبختی ص 264 ). قومی که خدای تعالی را به مخلوقات تشبیه می کردند و به حادثات تمثل می جستند. ( از تعریفات ). این لفظ اطلاق شود بر گروهی از فرقه های بزرگ اسلام که آفریدگار جل شانه را به آفریده شدگان مانند کرده اند و او عز اسمه را به حادثات تمثل جسته اند. از جمله فرقه های این گروه غلاة سبعه اند، مانند سبائیه ، بنانیه ، مغیریه ، هشامیه و غیر آنان که درباره باری تعالی به تجسم و حرکت و انتقال حلول در اجسام و غیر آن قائل شده اند. فرقه دیگر مشبهه حشویه اند، مانند مَضر، کیمس و نجمی که گویند خدای جسم است. اما نه مانند دیگر اجسام ، و از گوشت و خون ترکیب یافته ، اما نه مانند گوشت و خون آدمیان و حیوانات. و او تعالی شأنه را اعضاء جوارح است و با او عز اسمه بسودن شاید و مخلصان را با او ملامسه و مصافحه و معانقه میسر باشد. حتی این گروه نقل کرده اند که حق تعالی و تقدس در مقام پوزش از این قوم فرموده که «اعفونی عن اللحیة و الفرج ، و سلونی عما ورأه » و فرقه دیگر از مشبهه کرامیه اند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون چ کلکته ج 1 ص 805 ). و رجوع به کرامیه شود. یکی از مذاهب اسلامی و شانزده فرقه اند که خدای را جسم شمرند. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
صاحب بیان الادیان گوید: ایشان ده فرقه اند: کلابیه. کرامیه. هشامیه. شیبانیه. معتزله. زراریه. مقاتلیه. منهالیه. مبیضه. نعمانیه . شیطانیه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :... و همه مشبهه و مجسمه و مجبره و قدریه از نسل ایشانند. ( کتاب النقض ص 470 ). اولاً لشکر آل مرتضی که باشند شیرمردان فلیسیان باشند... نه مشتی... اموی طبع مروانی رنگ... چون قماربازان درکنده و مشبهیان اصفهان. ( کتاب النقض ص 475 ).