فرستوه

معنی کلمه فرستوه در لغت نامه دهخدا

فرستوه. [ ف ُ رِ ] ( اِخ ) پادشاه شهر فغنشور و آن شهری است از ملک چین و مردم آنجا بسیار جمیل و خوش صورت می باشند. ( برهان ) :
فرستوه شاه فغنشور بود
کز اختر به شاهیش منشور بود.اسدی.

جملاتی از کاربرد کلمه فرستوه

دز آن گه فرستوه را داد باز کشیدند زی شهر با کام و ناز