نورالحسن

معنی کلمه نورالحسن در لغت نامه دهخدا

نورالحسن. [ رُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) خان قنوجی ( سید... ). از پارسی گویان و ادبای قرن سیزدهم هجری هندوستان است. وی مدتی نور و زمانی کلیم تخلص میکرده ، تذکره نگارستان سخن و کتاب النهج المقبول من شرایع الرسول از تألیفات اوست. او راست :
چه کنی رنجه قدم بهر تماشای چمن
داغهای جگرم بین که گلستان اینجاست.
( از روز روشن ص 577 ) ( صبح گلشن ص 341 ).
و نیز رجوع به نگارستان سخن ص 486 و شمع انجمن ص 130 شود.

جملاتی از کاربرد کلمه نورالحسن

در سال ۱۹۵۷، سه عزادار در حمله ای به دسته های عزاداری محرم در روستای سیت پور (در ناحیه مظفرگر) جان خود را از دست دادند. یک هیئت قضایی توسط دولت تشکیل شد و پنج تروریست که در این حادثه نقش داشتند به اعدام محکوم شدند.  در همان سال، طی پرتاب سنگ به دسته عزاداری در احمدپور شرقی، یک نفر کشته و سه نفر دیگر به شدت زخمی شدند.  در ژوئن ۱۹۵۸، آقا محسن، روحانی شیعه، در بهکر ترور شد.  قاتل در اعتراف خود متذکر شد که یک سخنرانی از مولوی نورالحسن بخاری که در آن قاتل شیعیان، با غازی علم الدین مقایسه شده و بهشت برایشان تضمین شده بود، او را به ارتکاب این جنایت تحریک کرده است. مولوی نورالحسن بخاری مجازات نشد، که این باعث تشویق علمای آشوبگر شد.