نوحه کنان

معنی کلمه نوحه کنان در لغت نامه دهخدا

نوحه کنان. [ ن َ / نُو ح َ / ح ِ ک ُ ] ( نف مرکب ، ق مرکب ) شیون کنان. در حال نوحه کردن :
چون چنگ خود نوحه کنان مانند دف بررخ زنان
وز نای خلق افغان کنان بانگ رباب انداخته.خاقانی.شد نوحه کنان درون غاری
چون مارگزیده سوسماری.نظامی.

معنی کلمه نوحه کنان در فرهنگ فارسی

( صفت ) زاری کنان : رسواشده عریان شده دشمن برو گریان شده خویشان او نوحه کنان بروی اصحاب عزا. ( دیوان کبیر۲۲:۱ )

جملاتی از کاربرد کلمه نوحه کنان

بس که از بارش اشکم در و دیوار نماند جغد غم نوحه کنان گفت که ویرانه کجاست
چند مرغ دلم اندر قفس سینهٔ تنگ بهوای چمنت نوحه کنان خواهد بود
ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن نوحه کنان از هر طرف صد بی‌زبان صد بی‌زبان
در آرزوی رویت ای آرزوی جانم دل نوحه کنان تا چند، جان نعره‌زنان تا کی
سر پا برهنه، نوحه کنان بر شتر سوار دریاب حال پرده نشینان اهل بیت
این سخن آمد چو عرب را به گوش نوحه کنان زد به سر و شد ز هوش