جملاتی از کاربرد کلمه نوحه کنان
بس که از بارش اشکم در و دیوار نماند جغد غم نوحه کنان گفت که ویرانه کجاست
چند مرغ دلم اندر قفس سینهٔ تنگ بهوای چمنت نوحه کنان خواهد بود
ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن نوحه کنان از هر طرف صد بیزبان صد بیزبان
در آرزوی رویت ای آرزوی جانم دل نوحه کنان تا چند، جان نعرهزنان تا کی
سر پا برهنه، نوحه کنان بر شتر سوار دریاب حال پرده نشینان اهل بیت
این سخن آمد چو عرب را به گوش نوحه کنان زد به سر و شد ز هوش