معنی کلمه نو گرفت در لغت نامه دهخدا
تو نوگرفتی در بند وحبس و معذوری
اگر بترسی از بند و بشکهی ز خطر.مسعودسعد.بچه بط که نوگرفت بود
بط کشتی طلب شگفت بود.سنائی.- نوگرفتان ؛ ج ِ نوگرفت. نوگرفتگان. به تازگی گرفتارشدگان :
نوگرفتان عشق را ز نهان
دم کنی پس به آشکار کشی.خاقانی ( فرهنگ فارسی معین ).