نعره وار. [ ن َ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) ندا، و آن نصف میل است و میل ثلث فرسنگ است ، پس نعره وار شش یک ِ فرسنگ باشد. ( یادداشت مؤلف ). || مسافتی که آوازه نعره ای بدانجای رسد : اسبی دارم که نعره واری طی می نکند به یک شبانروز.نزاری.هنوز نعره واری راه نرفته بودند که باد سختی برخاست. ( تاریخ نگارستان ). که دردامان کوه و کوهساری که تاکوه است از آنجا نعره واری.وحشی.
معنی کلمه نعره وار در فرهنگ فارسی
ندا و آن نصف میل است و میل ثلث فرسنگ است پس نعره وار شش یک فرسنگ باشد ٠
جملاتی از کاربرد کلمه نعره وار
این راه دور بیش ز یک نعره وار نیست ای کمتر از سپند، صدایی بلند کن
راه بی پایان خود تا کنی یک نعره وار خرده جان را سپند شعله آواز کن