راه نرفته
معنی کلمه راه نرفته در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه راه نرفته
ننهد همه کس باره ی عشق درون زین راه نرفته غیر ارباب جنون
تو راه نرفته ای، از آن ننمودند ور نه که زد این در، که درش نگشودند
تو راه نرفتهای از آن ننمودند ورنه که زد این در که درش نگشودند
راه عدم نرفت کس از رهروان خاک چون رفت خواهی اینهمه راه نرفته را
هنوز سر و تن از گرد راه نرفته همان بازی ها که رسم اصحاب حقد و نفاق راست، نو کردند. تدلیس شیطان و دمدمه شیاطین انسیه نیز دستیار فتنه و فساد آنان شده، بی گناه و بی جهت مرا رنجی دادند و شکنجی پرداختند، و چیزها تراشیدند که به مرتضی علی سلام الله علیه خیال نمی بستم، در فطرت ابنای زمان این مایه خباثت و خیانت یافت تواند گشت. باری از عهد ورود تا اکنون که غره جمادی الثانیه است زحمتی می کشم و رحمتی از هیچ در پیدا نیست، شعر:
کاه را در آن راه نیست و موی را در آن روی نه، چون چشم بخیلان تنگ است و چون روی کریمان بی آژنگ، هیچ یک درین راه نرفته است و هیچ مسافر درین پناه نخفته است.
پس خویشتن را در زاویه ی عزلتی محبوس بدار چرا که عزلت آدمی عزت اوست. ه هر چند من خود بدین راه نرفته ام، در این زمینه چنین سروده ام: