مونق

مونق

معنی کلمه مونق در لغت نامه دهخدا

مؤنق. [ م ُ ءَن ْ ن ِ ] ( ع ص ) در شگفت آورنده. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مُؤْنِق. ( آنندراج ).
مؤنق. [ م ُءْ ن ِ ] ( ع ص ) خوش آیند و پسندیده. ( ناظم الاطباء ). || در شگفت آورنده. ( آنندراج ). مُؤَنِّق. ( ناظم الاطباء ).
مونق. [ ن ِ ] ( از ع ، ص ) مؤنق. خوش آیند و دل انگیز. زیبا و پسندیده. ( از یادداشت مؤلف ) : علم را در هر دو سرای مرغزاری مونق است و غدیری مغدق. ( تاریخ بیهق ص 5 ). و رجوع به مؤنق شود.
مونق. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان میانه با 489 تن سکنه. آب آن ازباران و راه آن مالرو است. این ده در 16هزارگزی شمال میانه واقع است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

معنی کلمه مونق در دانشنامه عمومی

مونق یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان کندوان بخش کندوان شهرستان میانه واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه مونق

تپه امامزاده میانه مربوط به قرون ۷ و ۸ ق ـ قرون میانی اسلامی است و در شهرستان میانه، بخش کندوان، دهستان کندوان، ۱۰۰ متری شرق روستای مونق واقع شده و این اثر در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۷۰۸۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.