معنی کلمه ملک الصالح در لغت نامه دهخدا
ملک الصالح. [ م َ ل ِ کُص ْ صا ل ِ ] ( اِخ )( الَ... ) رجوع به صالح ( الملک... ) ابن ظاهر شود.
ملک الصالح. [ م َ ل ِ کُص ْ صا ل ِ ] ( اِخ ) ( الَ... ) رجوع به صالح بن بدرالدین لؤلؤ شود.
ملک الصالح. [ م َ ل ِ کُص ْ صال ِ ] ( اِخ ) ( الَ... ) اسماعیل دومین از اتابکان شام ( 569 - 577 هَ. ق. ). ( از طبقات سلاطین اسلام 145 ).
ملک الصالح. [ م َ ل ِ کُص ْ صا ل ِ ] ( اِخ ) ( الَ... ) نجم الدین ایوب بن محمدالملک الکامل بن ابی بکر العادل بن ایوب ( متوفی به سال 647 هَ. ق. )از پادشاهان ایوبی مصر است. وی به سال 637 هَ. ق. پس از خلع برادرش به فرمانروایی رسید. ( از اعلام زرکلی ج 1 ص 136 ). و رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 67 شود.