معموره

معنی کلمه معموره در لغت نامه دهخدا

( معمورة ) معمورة. [ م َ رَ ] ( ع ص ) معموره. و رجوع به معموره شود.
معمورة. [ م َ رَ ] ( اِخ ) نام شهر مصیصه است و این شهر را از برای آن چنین خواندند که به دست دشمن خراب شد و منصور آن را دوباره آباد ساخت و بارویی بر گرداگرد آن کشید و مسجدی بنا کرد. ( از معجم البلدان ). نام دیگر شهر مصیصه است. این شهر پس از آن که بر اثر جنگ و زلزله خراب شد به سال 140 هَ. ق. به دستور ابوجعفر منصور دوباره آباد گردید و به معموره مشهور شد. ( از قاموس الاعلام ترکی ).
معموره. [ م َ رَ ] ( ع ص ، اِ ) تأنیث معمور. آباد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). معمورة. آبادان : در مقصوره معموره انبوهی دیدم پرسیدم که این اجتماع از بهر چیست. ( مقامات حمیدی چ شمیم ص 11 ).
- معموره ارض ؛ آبادانی جهان. ( حدود العالم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). آن ربع زمین که بر مهب شمال است. ( مفاتیح العلوم خوارزمی ، یادداشت ایضاً ). آن قسمت از زمین که مسکون و آبادان است.
|| پر و آکنده از زر و سیم و نقود و جواهر : و اموال معاملات بستد و به خزانه معموره مستظهر گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 313 ). || جای آباد. محل آبادان. ناحیه آباد :
گرچه صد معموره خوش یافتم
هم مخالف هم مشوش یافتم.عطار ( منطق الطیر چ مشکور ص 64 ).بر خرابی صبر کن کز انقلاب روزگار
دشتها معموره و معموره ها صحرا شود.صائب.

معنی کلمه معموره در فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) مونث معمور : [ در مقصوره معموره انبوهی دیدم پرسیدم که این اجتماع از بهر چیست . ] ( مقامات حمیدی . چا. شمیم . ۲ - جای آبادان ناحیه آباد : گرچه صد معموره خوش یافتم هم مخالف هم مشوش یافتم ( منطق الطیر. چا. دکتر مشکور ..۶۴ )
نام شهر مصیصه است و این شهر را از برای آن چنین خواندند که به دست دشمن خراب شد و منصور آن را دوباره آباد ساخت و بارویی بر گرداگرد آن کشید و مسجدی بنا کرد .

جملاتی از کاربرد کلمه معموره

راه این سیل بگردان که به معموره ملک رخنه فاحش اگر باز نه استاد بود
دور آن خرگه محیط و قبض آن معموره بسط ظلمت آن خطّه نور و شام آن اقلیم بام
«از اول شب شنبهٔ همان روز، طبقات زمین به حدی به حرکت درآمده که احدی از وضیع و شریف را مظنهٔ بقای دنیا و مافیها نبوده، در اکثر دیار حدود مزبوره، معموره نماند. زمین را گویا در اکثر جاها پشت و رو نموده، اما… آدم کم تلف شده‌اند. اما، مساجد و منبرها و امام‌زاده‌ها و حمام‌ها و بازارها و خانه‌ها و پل‌ها و رباط [کاروان‌سرا] و قریه‌های اکثری به زمین فرورفتند و بالمره خراب شده‌اند که آثاری از آن‌ها نماند».
مردی نبود خاطر اطفال شکستن ما رخت ز معموره به صحرا نکشیدیم
رخنه آفت معموره دل گفتارست مهر گنجینه روشن گهران خاموشی است
برون شو از معموره کن فکان قدم نه به مقصوره لامکان
این مهمانسرا به‌عنوان یک ادارهٔ مستقل زیرنظر مجموعهٔ معاونت اماکن متبرکه و امور زائرین آستان قدس رضوی قرار دارد. از این مهمانسرا در اسناد دورهٔ صفویه، افشاریه و اوایل دورهٔ قاجاریه، به‌عنوان مطبخ معموره نام برده شده‌است. از اوایل دورهٔ ناصری با نام کارخانهٔ مبارکه شناخته و معروف شد و این نام تا آخر دورهٔ قاجار به‌کار می‌رفت. در دورهٔ پهلوی به «مهمان‌خانهٔ حضرتی»، و بعد از انقلاب به «مهمانسرای امام رضا» تغییر نام یافت. بیش از یکصد سال مطبخ غذای خدمه، معروف به کارخانهٔ خادمی در صحن آزادی واقع بود. در اردیبهشت ۱۳۸۹، ساختمان جدید مهمانسرا افتتاح شد. با افتتاح ساختمان جدید، زیربنای مهمانسرا از ۳ هزار و ۸۰۰ مترمربع به ۱۰۰ هزار مترمربع افزایش یافت.
جوش می از سرخم خشت به یک سو انداخت توهم از دل غم معموره دنیا بردار
تدبیر تکلف چند بر عالم آزادی معموره قیامت کرد در دامن هامون‌ها
ما که تن دادیم در صحرا دگر معموره چیست گر شود آفاق سرتاسر بیابان مفت ماست
تو به معموره مصری و من مجنون را نبرد شوق بدان کوچه که ویرانی نیست
دسته سوم: آن گروه اند که این رصدگاه حوادث را بر پیشگاه عالم قدم برگزیدند، و این رباط ویرانه را خوشتر از معموره ی دیار اصلی دیدند.