معنی کلمه مظلمت در لغت نامه دهخدا
مظلمة. [ م َ ل َ م َ ] ( ع مص ) بیدادی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). بیداد کردن. ج ، مظالم. ( آنندراج ).
مظلمة. [ م َ ل ِ م َ ] ( ع اِمص ) دادخواهی و داد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آنچه که از ظالم طلبی و اسم است آنچه را که به ظلم از تو اخذ شده است. ج ، مَظالِم. ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ). ستم. ( از غیاث ). داد و دادخواهی. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ماده بعد شود. || ( اِ ) عدالت گاهها و جاهائی که در آن ظالمان را به سزا می رسانند. ( غیاث ). و رجوع به مظالم شود.