گشته شدن

معنی کلمه گشته شدن در لغت نامه دهخدا

گشته شدن. [ گ َت َ / ت ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) رو برتافتن :
از ایرانیان گر خرد گشته شد
فراوان از آزادگان کشته شد.فردوسی.چو بر دست آن بنده بر کشته شد
سربخت ایرانیان گشته شد.فردوسی. || تغییر یافتن. تبدیل شدن : و اندرگشته شدن ناخنان نشان بیماری سل است. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || گردیدن. طی شدن :
دو هفته سپهر اندرین گشته شد
به فرجام چرم خر آغشته شد.فردوسی.

معنی کلمه گشته شدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - رو بر تافتن زایل شدن : چو بر دست آن بنده بر کشته شد سر بخت ایرانیان گشته شد . ۲ - تغیر یافتن تبدل یافتن . ۳ - طی شدن سپری گشتن : دو هفته سپهر اندرین گشته شد بفرجام چرم خر آغشته شد .

جملاتی از کاربرد کلمه گشته شدن

در حدود ۲۰ مرداد، در سالگرد گشته شدن مایکل براون توسط پلیس در شهر سنت لوئیس ایالت میزوری و بسیاری شهرهای دیگر در کشور ایالت متحدهٔ آمریکا تظاهرات برگزار شد.
نتیجه این انتفاضه کشته‌شدن ۶۹ و مجروح شدن ۱۶۲۷ نفر فلسطینی و گشته شدن ۳۵ و زخمی شدن ۸۴۲ نفر اسرائیلی بود.
«زندگی سیاهپوستان مهم است» برای اعتراض به گشته شدن زن‌های سیاهپوست توسط پلیس در تمام کشور ایالات متحده تظاهرات سراسری برگزار کرد و نقطهٔ اوج آن در شهر سن فرنسیسکو در ایالت کالیفرنیا بود. از جمله افرادی که از آنها در جریان این تظاهرات‌ها نام برده شد می‌توان به مگان هوکادی، آریانا جونز، رکیا بوید و بسیاری دیگر اشاره کرد.