کراء

معنی کلمه کراء در لغت نامه دهخدا

کراء. [ ک ِ ] ( ع اِ ) مزد مستأجر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مزد و اجرت مستأجر. ( ناظم الاطباء ).
کراء. [ ک ِ ] ( ع مص ) کرایه دادن. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). مُکاراة. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به مکاراة، کرا و کرایه دادن شود.

جملاتی از کاربرد کلمه کراء

گفت: زندگانی من کراء این نکند تا یک روز درآمد پیرزنی را دید که خانه وی می‌رفت.