چسپیده

معنی کلمه چسپیده در لغت نامه دهخدا

چسپیده. [ چ َ دَ / دِ ] ( ن مف / نف ) متصل شده و سریشمی شده. ( ناظم الاطباء ). دوسیده. ملتصق. || پیوسته شده و ملحق گشته. ( ناظم الاطباء ). || مایل و راغب شده. || مشغول شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به چسپیدن شود.

معنی کلمه چسپیده در فرهنگ فارسی

متصل شده و سریشمی شده یا پیوسته شده و ملحق گشته .

جملاتی از کاربرد کلمه چسپیده

شالوده‌های بعضی از خانه‌ها از سنگ وگچ و سیمان و در بعضی ساروج نیز به کار می‌بردند، دیوار از خشت خام وپلاستر کاه وگل و قسمت داخلی ساختمان با گچ وخاک سفید کاری می‌نمودند. در وپنجره‌ها از چوب گز وکنار والوارهائی که از خارج وارد می‌شد ساخته می‌شده‌است. نمای عمومی ساختمان‌های دهستان شکل عادی دارد واغلب ساختمان‌ها قیافه عادی داشته وبهم چسپیده بودند.
نمای عمومی ساختمان‌ها شکل عادی دارد و اغلب ساختمان‌ها قیافه عادی داشته و بهم چسپیده و در اطراف بعضی خانه‌ها کوچه‌های تنگ و باریک بین آن‌ها وجود دارد.
در بیرون خانه‌ها به هم چسپیده یا به هم نزدیک هستند و کوچه‌های تنگ وباریک میان خانه‌ها فاصله انداخته‌است،