پنج وقت

معنی کلمه پنج وقت در لغت نامه دهخدا

پنج وقت.[ پ َ وَ ] ( اِ مرکب ) اوقات خمسه نماز :
خاقان اکبر آنکه دو عید است در سه بعد
شش روز و پنج وقت ز چار اصل گوهرش.خاقانی.

معنی کلمه پنج وقت در فرهنگ فارسی

( اسم ) اوقات پنجگان. نماز .

جملاتی از کاربرد کلمه پنج وقت

یک دم چه می‏شود که ز ما یاد آورند آنان که پنج وقت به او اقتدا کنند
در باب خدمت ار چه که تقصیر می رود باری به پنج وقت دعاها مرتبّست
برای خواهش احمد نماز آخر کار به پنج وقت ز پنجاه وقت یافت قرار
آن سه دختر و آن سه خواهر پنج وقت در پرستاری به یک جا دیده‌ام
رو نماز پنج وقت ای مرد کار بی تعلل با جماعت می گزار
تو کردی دعوت دینها سراسر تو داری پنج وقت اللّه اکبر
از نسیم عدل او هر پنج وقت چار ملت را امان بینی به هم