وقی

معنی کلمه وقی در لغت نامه دهخدا

وقی. [ وَق ْی ْ ] ( ع مص ) وقایة. نگاه داشتن. ( منتهی الارب ). نگه داشتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || اصلاح کردن. ( اقرب الموارد ).
وقی. [ وَ قی ی ] ( ع ص ) ( سرج... ) زینی که پشت ریش نکند ستور را. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
وقی. [ وُ قی ی ] ( ع اِمص ) پرهیزگاری. || حفظ و نگاهداشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( مص ) اصلاح کردن. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه وقی در فرهنگ فارسی

پرهیزگاری حفظ و نگاهداشت

جملاتی از کاربرد کلمه وقی

گونه‌ای از انتقال گرما توسط حرکت واقعی ماده گرم شونده است. وقتی هوای بالای یک رادیاتور گرم می‌شود در نتیجه انبساط به طرف سقف صعود می‌کند. این حرکت به کمک نوری که از پنجره وترد اتاق شده و از هوای گرم در حال صعود عبور می‌کند آشکار می‌شود. همچنین اگر تصاویری را درباند یک فرودگاه در نطر بگیریم به علت هوای گرم قسمت فوقانی، این تصاویر شکسته به نظر می‌رسند. به همین ترتیب، وقی اب یا هر مایع دیگری گرم می‌شود، مایع گرم قسمت زیر به سوی بالا آمده مایع سرد جای ان را می‌گیرد. عمل همرفت در گازها بهتر از مایعات و در مایعات بهتر از جامدات در نظر می‌گیرد.
کلمه تقیه از لحاظ ساختار صرفی، اسم مصدر است و فعل آن یا تقِی یتْقی از ثلاثی مجرد یا إتقی یتّقی ثلاثی مزید است. اهل لغت تقیه را از ماده وقی یقی به‌معنای «حفظ و صیانت از آزار و اذیت» دانسته‌اند. ابن منظور در لسان العرب می‌گوید: «وقاه الله وقایَة و واقیة، ای صانه».