ناله کنان

معنی کلمه ناله کنان در لغت نامه دهخدا

ناله کنان. [ ل َ/ ل ِ ک ُ ] ( نف مرکب ) ناله گر. ناله گیر. کسی که ناله و فریاد و فغان میکند. ( از ناظم الاطباء ). ناله کننده.نالان. نالنده. که می نالد. که فغان زند :
چنگ برهنه فرق را پای پلاس پوش بین
خشک رگی کشیده خون ناله کنان ز لاغری.خاقانی.همه سگ جان و چو سگ ناله کنانند به صبح
صبحدم ناله سگ بین که چه پیدا شنوند.خاقانی.هر بن مویت غمی و ناله کنان است
هر سر مویت که آه یار تو گم شد.خاقانی. || ( ق مرکب ) در حال نالیدن. نالان :
ناله کنان میدوم سنگی در بر چو آب
کآب من و سنگ نیز غمزه یارم ببرد.خاقانی.

معنی کلمه ناله کنان در فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) ناله کننده : هربن مویت غمی وناله کنانست هرسرمویت که آه . یارتوگم شد. ( خاقانی لغ. ) ۲ - درحال نالیدن : دوش همی گشتم من تابسحرناله کنان بدرک بالصبح بداهیچ نومی ونفی . ( دیوان کبیر۳۳:۱ )

جملاتی از کاربرد کلمه ناله کنان

بشنو، که جرس ناله کنان میگوید: یک قافله دل ز کویت اینک رفتند
بگرفته یکی ناله کنان دامن عمه رو کرد: یکی گریه کنان بر سر بابا
ز ناله گویم یا از جمال ناله کنان ز ناله گوش پرست از جمالش آن عینا
گر چنین دست به شمشیر ستم خواهی برد هر دلی ناله کنان رو به خدا خواهد رفت
کیست آن مه که چو جولان دهد از ناز فرس دل عُشّاق شود ناله کنان هم چو جرس
در غم فرقت او ناله کنان با دل ریش گه گهی زار بگرییم و گهی می خندیم
زار ناله کنان درین کهسار بر سر و برزنان درین زندان
بنده خسرو که ز تو دیده بپوشید و برفت چون میسر نشدش، ناله کنان باز آمد
در کامه هر ماهی شستی است ز صیادی آن ناله کنان آوه وین ناله کنان ای وه
در زیر بار ناله کنان خواب می روی خیزی ز جای همچو ضعیفان پا گران