ناقصه

معنی کلمه ناقصه در لغت نامه دهخدا

( ناقصة ) ناقصة. [ ق ِ ص َ ] ( ع ص ) تأنیث ناقص است. رجوع به ناقص شود. || ( اصطلاح صرف ) افعال ناقصه ، افعالی است که بر جمله اسمیه درآید و مبتدا را رفع و خبررا نصب دهد و آن : کان ، صار، اصبح ، مازال ، امسی ، لیس ، مادام ، اضحی ، ظل ، بات ، برح ، ماانفک ، مافتی ، است.

معنی کلمه ناقصه در فرهنگ فارسی

مونث ناقص، نواقص جمع
(اسم ) مونث ناقص جمع ناقصات .یاافعال ناقصه.( نحوعربی ) افعالی که برجمله اسمیه در آیند ومبتدا را رفع وخبررا نصب دهندو آنها عبارتنداز:کان صاراصبح مازال امسی لیس مادام اضحی ظل بات مابرح انفک مافتی .

جملاتی از کاربرد کلمه ناقصه

همچنین شواهدی در دست است که پنج روز اندرگاهی را نیز پس از ماه اضافی می‌آورند و در سال‌های غیر وهیزکی (تا وهیزک بعدی) این پنج روز اضافه پس از ماهی که ماه اضافی (وهیزکی) پیشین بعد از آن اضافه شده بود می‌آمد. چنان‌که پیشتر گفته شد مکان روزهای اندرگاه در گاه‌شماری سیار یا شمسی ناقصه نیز روی همین حساب تعیین می‌شد.
سال سیار ایرانی درست ۳۶۵ روز حساب می‌شد و هر سال یک چارک روز و در حدود شش ساعت اضافه را محسوب نمی‌کردند. بدین ترتیب در هر چهار سال یک روز افزوده می‌شد که آن روز را اورداد یعنی روز زیادی می‌نامیدند یا طی ۱۲۰ سال یک ماه جلو می‌رفت و چنین سالی را که یک ماه اضافه داشت وهگیک می‌نامیدند و این سالی است که منجمان اسلامی سال ناقصه نامیدند. در مثل در صد و بیست سال نخست، دو ماه فروردین و در صد و بیست سال دوم، دو ماه اردیبهشت تا آخر برقرار می‌کردند.