جملاتی از کاربرد کلمه ناشگفته
رو داد وصل یار و همان دل فسرده ایم این غنچه ناشگفته درین نوبهار ماند
هنوزش تیغ فتح اندر نهفته است هنوزش یک گل از صد ناشگفته است
هنوز لالهٔ نورسته ناشگفته تمام چه موجبست که با سبزه سرگران دارد
یکی نشگفته و دیگر شگفته نهفته ناشگفته در شگفته
یک درد دلی نگفته کم ماند یک غنچه ناشگفته کم ماند
ز بستان گلی ناشگفته هنوز به الماس دری
نسفته هنوز