مژده رسان

معنی کلمه مژده رسان در لغت نامه دهخدا

مژده رسان. [ م ُ دَ / دِ رَ / رِ ] ( نف مرکب ) مخفف مژده رساننده. پیک و قاصد خوش خبر و آورنده خبر خوش و بشارت. بشیر. ( ناظم الاطباء ). مژده ده. مقابل مژده پذیر. ( آنندراج ). مبشر. مژده دهنده. که پیام خوش میرساند :
گرعشق نشان داد ز خورشید جهالت
یک ذره ز خورشید فلک مژده رسان است.عطار.مژده رسان گفت به مژده پذیر
کاورد آهنگ به عرش سریر.میرخسرو ( از آنندراج ).رجوع به مژده رساننده ومژده ده شود.

معنی کلمه مژده رسان در فرهنگ عمید

رسانندۀ خبر خوش، پیک و قاصد خوش خبر.

معنی کلمه مژده رسان در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- بشارت دهنده بشیر. ۲- پیک قاصد .

جملاتی از کاربرد کلمه مژده رسان

قاصدی مژده رسان در راه است روز آراستن خرگاه است
تا حاکم دیوان و بلد برد رسولم دیدم همه جا مژده دهان مژده رسان را
پیک نفس که مژده رسان حیات اوست بی حکم او نیامد و بی رای او نرفت
گهی ز نغمه ی ارغن به خلق مژده رسان به این ترانه جان بخش روح پرور شد
ای مژده رسان کی ز ره آیی به سلامت؟ ورین منتظران را دهی از بند رهایی؟
همچو مرض عمر رنج خلق ولکن مرگ ز راحت بخلق مژده رسان بود
چند گریی ای فرید از عشق رویش همچو شمع صبح را مژده رسان از پستهٔ خندان او