مصلحت اندیش. [ م َ ل َ ح َ اَ ] ( نف مرکب ) که اندیشه صلاح کار دارد. که به صلاح کار اندیشد. که صلاح و صواب کار خویش در نظر گیرد. مصلحت بین : عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش در مذهب عشق آی وز این جمله برستی.سعدی.ضمیر مصلحت اندیش هرچه پیش آید به تجربت بزند بر محک دانایی.سعدی.
معنی کلمه مصلحت اندیش در فرهنگ عمید
آن که به خیر و صلاح خود یا دیگری بیندیشد.
جملاتی از کاربرد کلمه مصلحت اندیش
این همه کثرت حجاب ما ز چیست از خیال مصلحت اندیش ماست
می ده که ز جانم رمقی بیش نماند صبرم ز دل مصلحت اندیش نماند
عاشقان را نیست با اندیشه کار مصلحت اندیش باشد پیشه کار
تا عشق تو در واقعه شد رهبر شاهی فکر از خرد مصلحت اندیش ندارد
تا به خود می نگرد مصلحت اندیش غیور تربتش محوتر از نقش نهالی شده است
ای صغیر افعال خود را پیش عاقل خود بسنج کاین بود فن مردمان مصلحت اندیش را
حیران کارخانه صنعم که صد گره در کار عقل مصلحت اندیش ازو بود
ضمیر مصلحت اندیش هر چه پیش آید به تجربت بزند بر محک دانایی
از ناصحان مصلحت اندیش دوربین نزدیک شد کز اسلام افتم به کفر دور
عشق از من مصلحت اندیش تر بعد از این با آه و افغانم چه کار