مصلحت بین. [ م َ ل َ ح َ ] ( نف مرکب ) کسی که صلاح کار را می نگرد. ( ناظم الاطباء ). آنکه صلاح کار و مقتضای حال ببیند و دریابد. صواب بین. راه از چاه دان : ننهد پای تا نبیند جای هرکه را چشم مصلحت بین است.سعدی.- امثال : مصلحت خوب است اما مصلحت بینش بد است . || عاقل و زیرک و هوشیار. ( ناظم الاطباء ) : دلی همدرد و یاری مصلحت بین که استظهار هر اهل دلی بود.حافظ.|| کارگزار. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه مصلحت بین در فرهنگ عمید
آن که خیر و صلاح را در نظر می گیرد.
معنی کلمه مصلحت بین در فرهنگ فارسی
کسی که صلاح کار را می نگرد
جملاتی از کاربرد کلمه مصلحت بین
نیست عقل مصلحت بین در سر بی مغز ما مرکز پرگار سوداییم ما همچون حباب
جنونی کو که آتش در دل پرشورم اندازد؟ زعقل مصلحت بین صد بیابان دورم اندازد
علاج نیست خلاص از کمند او ورنه ز پای تا به سرم چشم مصلحت بین است
مصلحت این است کز رویش نپوشم چشم شوق کز جهان پوشید چشم مصلحت بین مرا
ز عقل مصلحت بین بیشتر مغزم پریشان شد مگر عشق از سرم بیرون برد سودای عالم را
ما صلاح خویش را در شاهد و می دیده ایم بعد از این، این مصلحت بین در صلاح خویش کوش
در قمار عشق آخر، باختم دل و دین را وازدم در این بازی، عقل مصلحت بین را
عنان کار نه دردست مصلحت بین است عنان بدست قضاده که مصلحت این است
خواند از کوی خراباتم به کنج صومعه از نصیحتهای شیخ مصلحت بین الغیاث
رشته را بگسل ز بند آزاد باش مصلحت بین دل ناشاد باش