معنی کلمه قزل حصار در لغت نامه دهخدا
قزل حصار. [ ق ِ زِ ح ِ ] ( اِخ ) دهی ازدهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان واقع در 40 هزارگزی جنوب قصبه رزن و کنار رودخانه قره چای. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن سردسیری مالاریایی است. سکنه آن 135 تن. آب آن از رودخانه قره چای و محصول آن غلات دیمی ، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
قزل حصار. [ ق ِ زِ ح ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان یوسف آباد پائین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد در 18 هزارگزی جنوب خاوری تربت جام و سر راه شوسه نظامی تربت جام جنت آباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنه آن 291 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه ، زیره. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
قزل حصار. [ ق ِ زِ ح ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رادکان بخش حومه شهرستان مشهد در 76 هزارگزی شمال باختری مشهد و 2 هزارگزی جنوب راه عمومی مشهد. موقع جغرافیایی آن جلگه ای و هوای آن معتدل است. سکنه آن 466 تن.آب آن از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
قزل حصار. [ ق ِ زِ ح ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان نوده چناران بخش حومه شهرستان بجنورد که در 42 هزارگزی جنوب خاوری بجنورد و 4 هزارگزی جنوب جاده قدیم قوچان به بجنورد واقع است. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیری است. سکنه آن 225 تن. آب آن از چشمه و قنات ومحصول آن غلات ، بنشن. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).