قادش

معنی کلمه قادش در لغت نامه دهخدا

قادش. [ دِ ] ( اِخ ) شهری است بر طرف جنوبی یهودا ( یوشع 15 : 23 ) و دور نیست که همان قادش برنیع باشد.( قاموس کتاب مقدس ص 682 ). رجوع به قادش برنیع شود.
قادش. [ دِ ] ( اِخ ) شهری از شهرهای حصاردار نفتالی در جلیل که هم بلاویان جرشونی داده شد. ( یوشع 20:7 و 21:23 و اول تواریخ ایام 6:76 ) و از آن پس شهر بست گردید. ( یوشع 20:7 ) و مسکن باراق بود. ( داود 4:6 ). و دبوره دو سبط ربولون و نفتالی را در آنجا جمع کرد. ( داود4:6 و 10 و 11 ). و تغلث فلاسر آن را در مدت سلطنت فقح مفتوح ساخت. ( دوم پادشاهان 15:29 ). واقعه یوناتان مکابیوس و دیمتریوس هم در نزدیکی آنجا اتفاق افتاد. ( امکابیان 11:63 ). فعلاً قادش همان قریه قادش است که به مسافت ده میل به شمال صفه و چهار میل غربی حوله واقع است. و موقع بسیار نیکو و خوش منظر دارد و در جنوب مرج عیون و حوله واقع میباشد. و در اطرافش خرابه ها و آتشکده های بسیار است. ( قاموس کتاب مقدس ص 683 ).

جملاتی از کاربرد کلمه قادش

میریام در قادش درگذشت و در همان‌جا مدفون گشت. او از موسی هفت سال و از هارون چهار سال بزرگتر بود.