فیه ما فیه
معنی کلمه فیه ما فیه در دانشنامه اسلامی
در این مجموعه بخش هایی وجود دارد که از دوران حیات شمس و حضور او در قونیه حکایت دارد. همچنین بخش هایی است که از شمس به عنوان شخص متوفی و درگذشته یاد می کند و نیز تکه هایی در تفسیر برخی از ابیات مثنوی یادگار سال های واپسین عمر مولانا دیده می شود.
به نظر مرحوم فروزانفر چون این کتاب ظاهراً بعد از وفات مولانا تدوین شده و در زمان حیات وی که به هر وقت فصلی از محاضرت و مذاکرات مجلس او به تحریر می آمده و بر فصول سابق افزوده می گردیده، تدوین آن به طور کامل میّسر نبوده است. پس بالطّبع تصوّر این که مولانا خود نامی بر این کتاب نهاده باشد، مقبول نتواند بود و گمان می رود که این اسم مقتبس از قطعه ای است که در فتوحات مکّیه ابن عربی ذکر شده است.
اگر کتاب مذکور بدین نام در زمان مولانا شهرت یافته بود، هیچ جهت نداشت که در دو نسخه ی قریب العهد به زمان وی که هر دوی آن ها ظاهراً در قونیه و از روی نسخه های مکتوب در عهد مؤلف استنساخ شده آن را به نام های مختلف یاد کنند. البته بعضی ها این تردید مرحوم فروزانفر را قبول ندارند، چرا که همین اسم فیه ما فیه در رساله سپهسالار هم ذکر شده است.
بهر حال فیه ما فیه وسیله خوبی برای آشنایی با روش تعلیم بزرگان صوفیه مخصوصاً شمس و مولاناست که سخن به اندازه فهم مستمع می گویند و دقیق ترین و بلندترین معانی را در قالب تمثیلات بیان می کنند.
[ویکی فقه] فیه ما فیه (کتاب). . در این مجموعه بخش هایی وجود دارد که از دوران حیات شمس و حضور او در قونیه حکایت دارد. همچنین بخش هایی است که از شمس به عنوان شخص متوفی و درگذشته یاد می کند و نیز تکه هایی در تفسیر برخی از ابیات مثنوی یادگار سال های واپسین عمر مولانا دیده می شود.
به نظر مرحوم فروزانفر چون این کتاب ظاهرا بعد از وفات مولانا تدوین شده و در زمان حیات وی که به هر وقت فصلی از محاضرت و مذاکرات مجلس او به تحریر می آمده و بر فصول سابق افزوده می گردیده، تدوین آن به طور کامل میسر نبوده است. پس بالطبع تصور این که مولانا خود نامی بر این کتاب نهاده باشد، مقبول نتواند بود و گمان می رود که این اسم مقتبس از قطعه ای است که در فتوحات مکیه ابن عربی ذکر شده است.اگر کتاب مذکور بدین نام در زمان مولانا شهرت یافته بود، هیچ جهت نداشت که در دو نسخه قریب العهد به زمان وی که هر دوی آن ها ظاهرا در قونیه و از روی نسخه های مکتوب در عهد مؤلف استنساخ شده آن را به نام های مختلف یاد کنند. البته بعضی ها این تردید مرحوم فروزانفر را قبول ندارند، چرا که همین اسم فیه ما فیه در رساله سپهسالار هم ذکر شده است.بهر حال فیه ما فیه وسیله خوبی برای آشنایی با روش تعلیم بزرگان صوفیه مخصوصا شمس و مولاناست که سخن به اندازه فهم مستمع می گویند و دقیق ترین و بلندترین معانی را در قالب تمثیلات بیان می کنند.اثر حاضر دقیقا همان متن مصحح شادروان استاد بدیع الزمان فروزانفر است که با نقطه گذاری، فاصله گذاری و اعراب گذاری برخی واژه ها و عبارات دشوار و رعایت رسم الخط یکسان و امروزی توسط ناشر محترم به حلیت طبع مزین شده است.این کتاب تقریبا در هفتاد فصل تنظیم شده است که در این جا به همه آن ها اشاره می شود:
فصل اول
خیالات انسان همانند چادرند و در چادر کسی پنهان است. هر گاه که خیالات از میان برخیزند و حقایق روی نماید قیامت انسان ظهور می کند، آدمی اسطرلاب حق است، چون او را حق تعالی به خود عالم و دانا کرده است.
فصل دوم
نماز تنها صورت ظاهری نیست، این صورت ظاهری قالب نماز است و باطن نماز استغراق و بیهوشی است که همه صورت از آن بیرون می مانند، حتی جبرئیل که معنی محض است، هم در حقیقت و باطن نماز نمی گنجد.
فصل سوم
...
جملاتی از کاربرد کلمه فیه ما فیه
اثر دیگری که از سلطان ولد به جا ماندهاست؛ رسالهایست به نثر در تصوف که با کتاب معروف فیه ما فیه پدرش مولانا جلال الدین در تهران به عنوان جلد دوم فیه مافیه در ۱۳۳۳–۱۳۳۴ قمری در ۱۹۳صحیفه چاپ سنگی کردهاست و ظاهراً نام درست آن «معارف سلطان ولد» است و این نام را به تقلید کتاب جدش بهاءالدین ولد بر آن گذاشتهاست که نیز همین عنوان را دارد.
اما شاید هم بتوان، با توجه به این رباعی از مولانا در مثنوی، ارتباطی بین نام کتاب فیه ما فیه و این ابیات پیدا کرد و به وجود خود انسان رسید.
نکات و دقایقی که در معارف سلطان ولد آمدهاست بعضی از آنها را در مثنوی مولانا و مقالات شمس میتوان دید و نیز برخی از مطالب معارف ولد در فیه ما فیه و معارف بها ءولد با شباهتهایی دیده میشود که مسلماً ولد، حین مجلس گویی به کتابهای مذکور توجه داشته یا بر اثر تتبع و تحریر آنها مطالبی را با همان استنباط و تفصیل در ذهن داشته و هنگام معارف گویی آن مطالب را بازگفته است.
مولانا جلالالدین بلخی که در قونیه در میانه آناتولی میزیسته در کتاب فیه ما فیه به توقات اشاره کردهاست: «فرمود که جانب توقات میباید رفتن که آن طرف گرمسیر است، اگر چه انطالیه گرمسیر است، اما آنجا اغلب رومیانند، سخن ما را فهم نکنند.»