جملاتی از کاربرد کلمه کینه خواهی
به دریا گر نمایم کینه خواهی ز بی آبی بمیرد تشنه ماهی
دلم به عشق هلاک است کینه خواهی را که دام عیش بود موج بحر ماهی را
دمی کز بزم عیش عالم آرا به عزم کینه خواهی خیزد از جا،
بیا که دل ز ورق حرف کینه خواهی شست سرشک بی تو ز مژگان من سیاهی شست
در کینه خواهی خرابی های ایران ما را به شه گر
کینه ور کردی نکردی
به عهد او ز منع کینه خواهی کند رم توسن برق از سیاهی
وگر نایی و کینه خواهی کنی نباشی رهی طمع شاهی کنی
روان گشتند بهر کینه خواهی نهنگان از قفای فوج ماهی
جانب خارا دود بر کینه خواهی همچو آب بشنود گر شیشه از حفظ تو بانگ لاتخف
چنان شد عام رسم کینه خواهی که آب آتش زند بر خار ماهی