کینه خواهی

معنی کلمه کینه خواهی در لغت نامه دهخدا

کینه خواهی. [ ن َ / ن ِ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) انتقام و تلافی بدیها. بدخواهی و بداندیشی. ( ناظم الاطباء ). انتقام جویی :
بی گمان شد که گور کین اندیش
خواندش ازبهر کینه خواهی خویش.نظامی.چو هر یک جداگانه شاهی کنند
ز یکدیگران کینه خواهی کنند.نظامی.و رجوع به کینه خواه و کین خواهی شود.

معنی کلمه کینه خواهی در فرهنگ عمید

انتقام جویی.

معنی کلمه کینه خواهی در فرهنگ فارسی

انتقام جویی .

جملاتی از کاربرد کلمه کینه خواهی

به دریا گر نمایم کینه خواهی ز بی آبی بمیرد تشنه ماهی
دلم به عشق هلاک است کینه خواهی را که دام عیش بود موج بحر ماهی را
دمی کز بزم عیش عالم آرا به عزم کینه خواهی خیزد از جا،
بیا که دل ز ورق حرف کینه خواهی شست سرشک بی تو ز مژگان من سیاهی شست
در کینه خواهی خرابی های ایران ما را به شه گر کینه ور کردی نکردی
به عهد او ز منع کینه خواهی کند رم توسن برق از سیاهی
وگر نایی و کینه خواهی کنی نباشی رهی طمع شاهی کنی
روان گشتند بهر کینه خواهی نهنگان از قفای فوج ماهی
جانب خارا دود بر کینه خواهی همچو آب بشنود گر شیشه از حفظ تو بانگ لاتخف
چنان شد عام رسم کینه خواهی که آب آتش زند بر خار ماهی