چرخ گرد

معنی کلمه چرخ گرد در لغت نامه دهخدا

چرخ گرد. [ چ َ گ َ ] ( نف مرکب ) گردنده بر چرخ فلک.آسمان گرد. فلک گرد. آسمان نورد. فلک نورد :
یکی دشت پیمای برنده راغ
بدیدار و رفتار زاغ و نه زاغ
که اندام و مه تازش و چرخ گرد
زمین کوب و دریابر و رهنورد.اسدی.

معنی کلمه چرخ گرد در فرهنگ فارسی

گردنده بر چرخ فلک ٠ آسمان گرد ٠ فلک نورد ٠

جملاتی از کاربرد کلمه چرخ گرد

ای آفتاب بندهٔ تابنده رای تو گردنده چرخ گرد سُم بادپای تو
چون فتد سودای طوفش در سر روحانیان مایه می بازد زمین از چرخ گرد کاروان
تو چرخ پر ستاره و از گوهر ملک مانند چرخ گرد ممالک مدار کن
نشسته بر دلم از بس ز چرخ گرد ملال چو شمع خلوت فانوس رفته زنده به گور
سرگشته چرخ گرد گرد است دلخسته زخم روزگار است
اول چو چرخ گرد زمین و زمان برآی وآنگه چو قطب گرد خود آخر مدار کن
مهری چون مهر تاب چرخی چون چرخ گرد سروی چون سرو بال ابری چون ابر بار
بجان همی بخرد چرخ گرد اسبت را که چشم درد مهش را ز سرمه نیست گزیر
بر تو گر نیستی مدار جهان چرخ گرد جهان نگردیدی
آنکه چون چرخ گرد عالم گشت عاقبت جمله را گذاشت و گذشت