چرخ پر

زیر و زبر چرخ پر است از غم او هر ذره چو آفتاب زیر و زبر است

ندیدم تا ندیدم دوش چرخ پر کواکب را به چشم سر در این عالم یکی پر حور خضرائی

از نعره مستانه ما چرخ پر آواست جوشنده چو بحریم و خروشنده چو شیریم

دامن چرخ پر از اشک کواکب، هر شب بهر آنست کز این واقعه در عین بکاست

تا کند بر سر خورشید سحر گاه نثار دامن چرخ پر از لؤ لؤ لالا دیدم

از جوف چرخ پر نشود دست همتت سیمرغ همت تو نه چو مرغان ارزنست

چو از حد گذشت آن جفا و ستم به رحم آمد این چرخ پر پیچ و خم

خلق تو را نسیم عبیرست لا جرم شد جیب چرخ پر زنسیم عبیر تو

آسمانرا بی اجازت بر امیری نیست راه هرشبی گردد زمین چون چرخ پر خورشید و ماه

ای چرخ پر ستاره کجا خواب دیده ای کایدون دمادمست بجستن شهاب تو