چرخ زن

معنی کلمه چرخ زن در لغت نامه دهخدا

چرخ زن. [ چ َ خ ِ زَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب )چرخ پیرزن. آلت پنبه ریسی. آلت ریسندگی :
چرخ چون چرخ زنان نالانست
دل ز چرخ اینهمه نالان چه کنم.خاقانی.رجوع به چرخ ِ پیرزن شود.
چرخ زن.[ چ َ زَ ] ( نف مرکب ) کنایه از رقاص باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). رقاص. ( ناظم الاطباء ). بازیگر :
در وجد و حال همچو حمام است چرخ زن
بر دیده نام عشق رقم کرده چون حمام.خاقانی.|| کنایه از مردم سیاحت کننده باشد. ( برهان ). کنایه از سیاح. ( آنندراج ). سیاح و سیاحت کننده و مسافر. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه چرخ زن در فرهنگ فارسی

کنایه از رقاص باشد ٠ بازیگر

جملاتی از کاربرد کلمه چرخ زن

وین چرخ چرخ زن ز سماع تو هر زمان چون صوفیان بچرخ درآید هزار بار
در وجد و حال همچو حمام است چرخ زن بر دیده نام عشق رقم کرده چون حمام
بر سر آب چرخ زن می رفت دست شسته ز جان و تن می رفت
بخندید صبح مذهب حمایل برین چرخ زن پیر نیلی مرقع
گفته به شاخ رقص کن گفته به برگ کف بزن گفته به چرخ چرخ زن گرد منازل ثری
آتش بی‌باکی اندر چرخ زن خاک تیره بر سر ایام کن
فلک در خونِ مردان چرخ زن شد زدلوش حلقِ مردان در رسن شد
چو یک نقطه‌ست از عمر تو بر کار هزاران چرخ زن بر وی چو پرگار
چو شد در ره نیستی چرخ زن برون آمد از هستی خویشتن