چرخ اثیر

معنی کلمه چرخ اثیر در لغت نامه دهخدا

چرخ اثیر. [ چ َ خ ِاَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کره آتش. ( ناظم الاطباء ). کره ناری. ( شرفنامه منیری ). || فلک ماه. ( ناظم الاطباء ). کره ماه. چرخ اخضر :
بچاه اندرون بودم آنروز من
برآوردم ایزد بچرخ اثیر.ناصرخسرو.رجوع به چرخ اخضر شود.

معنی کلمه چرخ اثیر در فرهنگ فارسی

کره آتش ٠ کره ناری ٠ یا فلک ماه ٠

جملاتی از کاربرد کلمه چرخ اثیر

چیست دانی به زیر چرخ اثیر حکمت اندر وجود شاه و امیر
که نازد به دوران چرخ اثیر به کلک جوان تو، ناهید پیر
تا بود مرکز مهر فلکی چرخ اثیر تا کند مطربی عالم علوی ناهید
خسرو حسن، لشکر ناز بکشور طبایع در آورد و چون بر چرخ اثیر گذشت عنصر نار از شعله نازش نشانی گرفت که طبع والا یافت و سوی بالا شتافت. عادت سرافرازی جست و شیوه جانگذازی. لمعه روشنائی گزید و پرتوره نمایی.
جواب داد که این دولت جهان‌آرای زیادت است ز چرخ اثیر در تأثیر
چسان نماز که از کربلا به چرخ اثیر بلند بود ز تکبیر خصم غرش تیر
آتشی دان تو خلافش را در سوزش و تف که مثل چرخ اثیر از تف خاکستر اوست
تا مهر منیر در مسیر است تا چرخ اثیر در مدار است
یک شَرر ز آتش خشم تو اگر چرخ اثیر پیش این گنبد گردنده اخضر گیرد
ای بهمت ورای چرخ اثیر چرخ در جنت همت تو قصیر