چرخ اخضر

معنی کلمه چرخ اخضر در لغت نامه دهخدا

چرخ اخضر.[ چ َ خ ِ اَ ض َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فلک ماه. ( ناظم الاطباء ). کره ماه. چرخ اثیر. || چرخ. کنایه از آسمان و سپهر و فلک و فلک اول :
همی تا جهانست و این چرخ اخضر
بگردد همی گرد این گوی اغبر.ناصرخسرو.ناصر غلام و چاکر آنکس که این بگفت
جان و خرد رونده بر این چرخ اخضرند.ناصرخسرو.بدانش گرای ای برادر که دانش
ترا برگذارد از این چرخ اخضر.ناصرخسرو.ای قادری که هست بتقدیر حکم تو
گردنده چرخ اخضر و تابنده مهر و ماه.سوزنی.خوی شاهان در رعیت جا کند
چرخ اخضر خاک را خضرا کند.مولوی.

معنی کلمه چرخ اخضر در فرهنگ فارسی

فلک ماه ٠ یا چرخ

جملاتی از کاربرد کلمه چرخ اخضر

وز کف و دود هیولا از پس بگداختن چرخ اخضر بر فراز ارض اغبر داشتند
صبح ملک از مشرق اقبال سر بر می زند نور خورشیدش علم بر چرخ اخضر می زند
مرصع چون قبای چرخ اخضر چو تاج چرخ تاجی نیز بر سر
چو سام نریمان به خاور رسید سراپرده بر چرخ اخضر کشید
غوطه چون آیینه در زنگار خجلت داده است چرخ اخضر را زمین اخضر مازندران
عافیت زیر چرخ اخضر نیست زانکه در بحر جای اخگر نیست
نزد بی ادب بوسه بر خاک راهش پرید از چه بر چرخ اخضر شکوفه؟!
زیر پایم قضا به دولت تو اطلس چرخ اخضر اندازد
حبذا قصری که ایوانش ز کیوان برتر است قبه والای او بالای چرخ اخضر است
اندر ملکوت و لامکان ما بر کره چرخ اخضر آییم