هم پیشه. [ هََ ش َ / ش ِ ] ( ص مرکب ) هم کسب و هم هنر. ( آنندراج ). همکار. حریف. ( یادداشت مؤلف ) : بپرسیدش از دوستان کهن که باشند هم پیشه و هم سخن.فردوسی.پروردگار دینی ، آموزگار فضلی هم پیشه وفایی هم ریشه سخایی.فرخی.تو همشهری او را و هم پیشه ای هم اندر سخن چابک اندیشه ای.نظامی.بود هم پیشه را هم پیشه دشمن.نظامی.گرگ در دشت و شیر در بیشه همه هم حرفتند و هم پیشه.اوحدی.
معنی کلمه هم پیشه در فرهنگ عمید
کسی که با دیگری دارای یک شغل و پیشه باشد، هم شغل، همکار.
معنی کلمه هم پیشه در فرهنگ فارسی
( صفت ) کسی که با دیگری دریک شغل شرکت داشته باشد هم شغل همکار.
جملاتی از کاربرد کلمه هم پیشه
با کفایت هم نژادی ، با هنر هم پیشه ای با بزرگی همرکابی ، با خرد هم گوهری
در جهان با یکدگر هم پیشه را دل صاف نیست موج نگذارد دمی بر روی آب آئینه را
با همه هم بیشه و هم پیشه باش یکدل و یک روی و یک اندیشه باش
خون گشت غذا در پیشه وری آن لقمه کند هم پیشه وری
شمارد سهل نادان قوت هم پیشه خود را محال است این که خسرو را نظر بر بیستون افتد
دل شاه زان در پراندیشه شد سرش را غم و درد هم پیشه شد
شمع این محفل مرا بر سوختن پروانه کرد هرکه باشد غیرت از هم پیشه پیدا میکند
عشق من صائب ز قحط عاشقان در پرده ماند می کند کارش ترقی هر که را هم پیشه ای است
به هر جا زن بُوَد هم پیشه با مرد در این جا مرد باید جان کَنَد فرد