آگنار میکله و ناشر یکی از رمان های وی، با عنوان «آواز یاقوت سرخ» ، نشر سال ۱۹۵۶ به بهانه پرده دری های جنسی، مورد شکایت رسمی قرار گرفتند. این شکایت منجر به یکی از گسترده ترین و جنجالی ترین دعاوی حقوقی در تاریخ ادبیات نروژ شد.
تو اگر گوشه بگیری تو جگرگوشه و میری و اگر پرده دری تو همه را پرده دریدی
اشکِ غَمّازِ من ار سرخ برآمد چه عجب؟ خجل از کردهٔ خود پرده دری نیست که نیست
دردا که اشک خون به رخم کشف راز کرد بازم به کار پرده دری برگ و ساز کرد
تنها نه همین پردهٔ ما را بدرد عشق آئین محبت ز ازل پرده دری بود