پرده دری

معنی کلمه پرده دری در لغت نامه دهخدا

پرده دری. [ پ َ دَ / دِ دَ ] ( حامص مرکب ) هتک. هتک ستر. تهتک. هتاکی. تندید.اذاعه سِر. مقابل پرده داری ، پرده پوشی :
هزار بار بگفتم که راز عشق ترا
نهان کنم نکنم بی دلی و پرده دری.سوزنی.تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلک شیوه او پرده دری بود.حافظ.

معنی کلمه پرده دری در فرهنگ عمید

فاش کردن راز کسی و رسوا ساختن او.

معنی کلمه پرده دری در فرهنگ فارسی

افشائ سر هتک هتاکی ستر مقابل پرده داری پرده پوشی .

جملاتی از کاربرد کلمه پرده دری

کنون که توبه شکستم درست میگویم چه بیم پرده دری و چه بیم رسوایی
باده نوشیدن در پرده شب های دراز خوشتر از پرده دری باشد و ورد سحری
پس بر چو منی پرده دری را مگزین کآهنگ شناس نیست در پردهٔ عشق
جان صفا شمس دین از تبریزی چو چین از تو مرا غیر این پرده دری گو مباش
ای مه و آفتاب جان پرده دری مکن عیان تا ز فلک فرودَرَد پرده‌ی هفت تویِ او
دلبری جان شکری پرده دری نکته درایی گلرخی سرو قدی سنگ دلی سلسله مویی
آگنار میکله و ناشر یکی از رمان های وی، با عنوان «آواز یاقوت سرخ» ، نشر سال ۱۹۵۶ به بهانه پرده دری های جنسی، مورد شکایت رسمی قرار گرفتند. این شکایت منجر به یکی از گسترده ترین و جنجالی ترین دعاوی حقوقی در تاریخ ادبیات نروژ شد.
تو اگر گوشه بگیری تو جگرگوشه و میری و اگر پرده دری تو همه را پرده دریدی
اشکِ غَمّازِ من ار سرخ برآمد چه عجب؟ خجل از کردهٔ خود پرده دری نیست که نیست
دردا که اشک خون به رخم کشف راز کرد بازم به کار پرده دری برگ و ساز کرد
تنها نه همین پردهٔ ما را بدرد عشق آئین محبت ز ازل پرده دری بود