هم سخن

معنی کلمه هم سخن در لغت نامه دهخدا

هم سخن. [ هََ س َ خ ُ / س ُ خ ُ / خ َ ] ( ص مرکب ) هریک از دو تن که با یکدیگر سخن گویند. کلیم :
چه نیکبخت کسانی که با تو هم سخن اند
مرا نه زَهره گفت و نه صبر خاموشی.سعدی. || متفق. موافق. هم عقیده :
همه نامداران بر این هم سخن
که نعمان و مندز فگندند بن.فردوسی.به پاسخ شدند انجمن هم سخن
که داننده ای هست ایدر کهن.فردوسی.خصم نگردد به زرق هم سخن من از آنک
همدم بلبل نشد بوالعجب از گندنا.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 39 ).

معنی کلمه هم سخن در فرهنگ عمید

متفق در سخن و گفتگو، هم صحبت، هم کلام، هم زبان، هم آواز.

جملاتی از کاربرد کلمه هم سخن

این چه سخنست هم سخن به در روی زمین زهر چه خیزد
خسروا گر نه فروغی سر تحسین تو داشت پس چرا هم سخن آرا شد و هم قافیه گوی
هم به هر گه دوستی جویمش من هم سخن به آهستگی گویمش من
«فَأَجْمِعُوا کَیْدَکُمْ» هم سخن و همدل و هم آهنگ باشید در ساز خویش.
خوبان بعاشقان سخن خوش نمی کنند ور هم سخن کنند کجا می توان شنید
ازو من هم سخن بی تاب جستم ز گوهر سرگذشت آب جستم
طنز کنی کای اثیر هم سخن آورده ئی بیش تو شرمی مدار کاین سخنت با من است
سیری ز خوان چرخ‌کسی را به‌کام نیست دارد هلال هم سخن از حرف نان به لب
هیچ از ایشان نشان و نام نماند هم سخن هم زبان و کام نماند
با کلیم الله کلام الله را نسبت خطاست چون سخن با، هم سخن دارند فرق بیشمار
خداوند گفت: این آمه و کنیز من است، آیا می‌خواهی که همیشه با تو و انیس و هم سخن تو باشد؟