کلیم الله

معنی کلمه کلیم الله در فرهنگ عمید

۱. کسی که خداوند با او سخن گفته است.
۲. لقب حضرت موسی.

معنی کلمه کلیم الله در فرهنگ فارسی

لقب موسی بن عمران .

معنی کلمه کلیم الله در فرهنگ اسم ها

اسم: کلیم الله (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: kalimollāh) (فارسی: کليم الله) (انگلیسی: kalimollah)
معنی: آن که خداوند با او سخن گفته است، لقب موسی ( ع )، آن که خدا با او سخن گفته است، ( اَعلام ) لقب حضرت موسی ( ع )

معنی کلمه کلیم الله در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در این مقاله به بررسی انتخاب و ارتباط حضرت موسی (علیه السّلام) با خداوند خواهیم پرداخت.
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: خداوند به حضرت موسی بن عمران (علیه السّلام) وحی کرد: «ای موسی! آیا می دانی که چرا تو را برای هم کلامی خودم برگزیدم، نه دیگران را؟! » (با تو هم سخن شدم و تو به مقام کلیم الله» نائل شدی)موسی (علیه السّلام) عرض کرد: «نه، راز این مطلب را نمی دانم!»خداوند، به او وحی کرد: «ای موسی! من بندگانم را زیر و رو (و بررسی کامل) نمودم در میان آنها هیچکس را در برابر خودم، متواضع تر و فروتن تر از تو ندیدم.«یا موسی انک اذا صلیت، وضعت خدک علی التراب؛ ای موسی! تو هرگاه، نماز می گزاری، گونه خود را روی خاک می نهی و چهره ات را روی زمین می گذاری.» به این ترتیب، در می یابیم که عالی ترین مرحله عبادت، کوچکی نمودن بیشتر در برابر خدا است.
عدالت دقیق خداوند
روزی حضرت موسی (علیه السّلام) از کنار کوهی عبور می کرد، چشمه ای در آنجا دید، از آب آن وضو گرفت، به بالای کوه رفت، و مشغول نماز شد.در این هنگام دید اسب سواری کنار چشمه آمد و از آب آن نوشید، و کیسه اش را که پر از درهم بود از روی فراموشی در آنجا گذاشت و رفت.پس از رفتن او، چوپانی کنار چشمه آمد (تا از آب چشمه بنوشد) چشمش به کیسه پول افتاد، آن را برداشت و رفت.سپس پیرمردی خسته، که بار هیزمی برسر نهاده بود کنار چشمه آمد، بار هیزمش را بر زمین گذاشت و به استراحت پرداخت.در این هنگام، اسب سوار در جستجوی کیسه پول خود به کنار چشمه بازگشت و چون کیسه اش را نیافت به سراغ پیرمرد که خوابیده بود رفته و گفت: کیسه مرا تو برداشته ای، چون غیر از تو کسی اینجا نیست. پیرمرد گفت: من از کیسه تو خبر ندارم. گفتگو بین اسب سوار و پیرمرد شدید شد و منجر به درگیری گردید. اسب سوار، پیرمرد را کشت و از آنجا دور شد.موسی (علیه السّلام) (که ظاهر حادثه را عجیب و برخلاف عدالت می دید) عرض کرد:«یا رب کیف العدل فی هذه الامور؛ پروردگارا! عدالت در این امور چگونه است.»خداوند به موسی (علیه السّلام) وحی کرد: آن پیرمرد هیزم شکن، پدر اسب سوار را کشته بود. (امروز توسط پسر مقتول قصاص شد) و پدر اسب سوار به همان اندازه پولی که در کیسه بود به پدر چوپان بدهکار بود، امروز چوپان به حق خود رسید. به این ترتیب قصاص و ادای دین انجام شد، و انا حکم عدل؛ و من داور عادل هستم.
نگاه به آن سوی پرده ها
امام باقر (علیه السّلام) فرمود: روزی موسی (علیه السّلام) در کنار دریا عبور می کرد، ناگاه دید صیادی کنار دریا آمد و در برابر خورشید، سجده کرد و سخنان شرک آلود گفت، سپس تور خود را به دریا انداخت و بیرون کشید، آن تور پر از ماهی بود، و این کار سه بار تکرار شد، در هر سه بار، تور او پر از ماهی بود.او ماهی ها را برداشت و از آنجا رفت. سپس صیاد دیگری به آنجا آمد و وضو گرفت و نماز خواند و حمد و شکر الهی را بجا آورد، آنگاه تور خود را به دریا افکند و بیرون کشید، دید توخالی است. بار دوم تور خود را به دریا افکند و بیرون کشید، دید تنها یک ماهی کوچک در میان تور است. حمد و سپاس الهی گفت و از آنجا رفت.موسی (علیه السّلام) عرض کرد: «خدایا! چرا بنده کافر تو با اینکه با حالت کفر آمد آن همه ماهی نصیب او شد، ولی نصیب بنده با ایمان تو، تنها یک ماهی کوچک بود؟»خداوند به موسی (علیه السّلام) چنین وحی کرد: «به جانب راست خود نگاه کن.» موسی نگاه کرد، نعمت های فراوانی را که خداوند برای بنده مؤمن فراهم کرده مشاهده نمود. سپس خداوند به موسی وحی کرد: «به جانب چپ خود نگاه کن.» موسی (علیه السّلام) نگاه کرد، آنچه از عذاب های سخت را که خداوند برای بنده کافرش مهیا نموده دید.سپس خداوند فرمود: «ای موسی! با آن همه عذاب که در کمین کافر است آنچه را که به او (از ماهی های فراوان) دادم، چه سودی به حال او دارد؟ و با آن همه از نعمت های فراوان که برای بنده مؤمن ذخیره کرده ام، آنچه را که امروز از او بازداشته ام، چه ضرری به حال او خواهد داشت؟»موسی (علیه السّلام) عرض کرد:«یا رب یحق لمن عرفک ان یرضی بما صنعت؛ پروردگارا! برای کسی که تو را شناخته سزاوار است که به آنچه انجام دهی راضی و خشنود باشد.»
راضی شدن به مقدرات الهی
...

جملاتی از کاربرد کلمه کلیم الله

اگر فتنه ریشه معجر و سودای گوشه چادر ایشان نبودی موسی کلیم الله در عصا و گلیم شبانی نیاویختی و منصب صاحب طوری با حرفت مزدوری نیامیختی
بود بر صورت کلیم الله گاه و بیگاه با عصا و کلاه
خسته ای دارد درین وادی مقام ای کلیم الله من زین ره خرام
دل آینه او شد کو تشنه دیداری تا همچو کلیم الله بر طور لقا بیند
ز بعد او کلیم الله را دان عصا شد در کفش مانند ثعبان
گر کلیم الله به عمر خود به چوبی داد روح هر دم انگشتش مرکب می‌کند در نی روان
گوسفندی از کلیم الله گریخت پای موسی آبله شد نعل ریخت
خلق را از گرگ غم لطفت شبان چون کلیم الله شبان مهربان
طالب رؤیت مؤثر شد چون کلیم الله از اثر دیدن
رقعت الحبیب کلیم الله با مردم نکرد آنچه رخسار تو با چشم تماشایی کند