هم صحبت.[ هََ ص ُ ب َ ] ( ص مرکب ) مصاحب. همنشین : به هم صحبتان گفت کاین باغ نغز که منظور چشم است و ریحان مغز.نظامی.از این دیو مردم که دام وددند نهان شو که هم صحبتان بدند.نظامی.بسی هم صحبتت باشد در این پوست ولیکن استخوان ، من مغزم ای دوست.نظامی.غماز را به حضرت سلطان که راه داد هم صحبت تو همچوتو باید هنروری.سعدی.بیاموزمت کیمیای سعادت ز هم صحبت بد جدایی جدایی.حافظ.
معنی کلمه هم صحبت در فرهنگ عمید
هم کلام، هم سخن، همدم، مصاحب.
جملاتی از کاربرد کلمه هم صحبت
مستیم مدام در خرابات هم صحبت ما چو ما خراب است
تیرهای از کردان که وضع ایلی ندارند، در سیاهکل سکونت دارند که به طایفه رشوند (رشوندلو) بستگی دارند و معروفند به طایفه عینشیخ یا سیاهکلی، زبانشان کردی است، به فارسی هم صحبت میکنند.
شامل یک شبکه آزاد میباشد که حدوداً متشکل است از ۳۵ بخش محلی است. این بخشها بهطور جغرافیایی با بهکارگیری زبان انگلیسی، فرانسوی، چک، و همچنین زبانهای انگلیسی «آمریکایی» با هم صحبت کرده و در بخشهای مختلف این انجمن بینالمللی فعالیت میکنند. به لحاظ گوناگونی، اعضاء آن در حدود ۴۰۰۰ تا ۵۰۰۰ برآورد شدهاست.
اولگا کساکیویکز (۱۹۱۵–۱۹۸۳) دانشجوی اوکراینی ۱۸ ساله دوبوار بود و دوبوار او را به سارتر معرفی کرد. در ابتدا دوبوار و سارتر با هم صحبت کردند و به این نتیجه رسیدند که یک عشق سه نفری را آغاز کنند. این برنامه ممکن نشد چون سارتر برای یک دوره دوساله چنان عاشق اولگا شد که نتوانست اولویت رابطه خود با دوبوار را حفظ کند. دوبوار بعداً در رمانش به اسم برای ماندن آمده این رابطه را به عنوان اساس داستانش بازنمایی کرد. حتی بعد از اینکه زندگی سه نفره با اولگا به انتهای خود رسید هم اولگا جزو حلقه دوستان آنها باقی ماند چون او با ژاک لوران بوست ازدواج کرده بود که دانشجوی سارتر در لوآور بود. البته سارتر توانست وندا خواهر کوچک اولگا را به حرمسرای خود اضافه کند.
وه چه گرمی است در این انجمن امشب که ز شرم شمع و پروانه به هم صحبت آن گرم نشد
پر درد به خاک رفت و در عالم خاک هم صحبت و هم درد و هم آواز نیافت
اگر هم صحبت نیکست در راه فزاید مر ترا در صحبتش جاه
با آنکه کرد این منزلم، هم صحبت آب و گلم از نار کی ترسد دلم؟ کز عالم نور آمدم
درحالیکه دیالوگ عنصری است که داستان و شخصیتهای آن را در صفحه زنده میکند و روایت به داستان عمق و ماهیت میبخشد، اکشن حرکت درون داستان را ایجاد میکند. نوشتن داستان بهمعنای در هم تنیدن همه عناصر داستانی است. وقتی درست انجام شود، دیالوگبافی، روایت و اکشن میتواند یک ملیله زیبا خلق کند. صحنهای که پر از اکشن است میتواند غیرواقعی به نظر برسد، زیرا این احتمال وجود دارد که شخصیتهایی که کاری انجام میدهند – اصلاً هر کاری – در طول فعالیت با هم صحبت کنند.
این زبان همچنان بسیار نزدیک به زبان مالایی است و میتوان گفت که گویشوران این دو زبان میتوانند به راحتی با هم صحبت کنند.
که تا من سوی مغرب باز گردم مگر هم صحبت دمساز گردم
افراد مسن و پیر که باز نشسته شدهاند و توان دوران جوانی را ندارند، اوقات فراغت زیادی دارند. و تقریباً در طول روز همه وقتشان خالی هست و خیلی حال و حوصله سرگرمی با تکنولوژی مثل تلویزیون و موبایل را ندارند و داشتن یک هم صحبت برایشان رضایت بخش تر است
«نظیری » کیست؟ مسکینی به اهل فقر هم صحبت نه پیش جم برد عرضی، نه بر دارا کند گوشی
من ار قلبم قبولم کن که چندی است شدم هم صحبت کامل عیاران
گفتم بگذار تا ببوسم پایت گفتا نتوان ز دست هم صحبت بد
. این افراد علاوه بر دید و بازدیدهای خانوادگی و دیدن نوههایشان و گذراندن زمان در محیطهای آرام مثل پارک علاقه دارند که با افراد مسن دیگر از گروه هم سالان خود دور هم جمع شوند. دوستی همساان در این سن غالباً با هدف گذراندن اوقات فراغت و داشتن یک هم صحبت و گفتگو با او است
در ازل جان مرا عشق تو هم صحبت بود تا ابد در دل من مهر و وفای تو بود
آن دو در مورد ساخت فیلم بازی مرگ با یکدیگر مشورت کردند و تا ساعت ۴ بعدازظهر با هم صحبت کردند و بعد به خانه بتی تینگچی بازیگر تایوانی الاصل که نقش اصلی زن فیلم بازی مرگ را داشت رفتند. بعد از ساعتی چو آنجا را ترک میکند و بروس و بتی با هم شام میخورند.