نسیت. [ ن َس ْ ی َ ] ( از ع ، اِ ) نسیئة. آنچه نقدنباشد. مقابل نقد. نسیه : نقد به نسیت دادن و حاضر به غائب فروختن از مقتضی عقل دور است. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 114 ). رجوع به نسیئة و نسیه شود. نسیة. [ ن َس ْ ی َ ] ( از ع ، اِ ) مهلت. ( آنندراج ). نسیت. نسیه. رجوع به نسیه و نسیئة شود. نسیة. [ ن ُ س َی ْ ی َ ] ( ع اِ مصغر ) تصغیر نسوة. زنان کوچک. ج ، نسیات. ( از ناظم الاطباء ).
معنی کلمه نسیت در فرهنگ فارسی
از نسیئه عربی آنچه نقد نباشد ٠ مقابل نقد ٠ نسیه : نقد به نسیه دادن و حاضر به غائب فروختن از مقتضی عقل دور است ٠
معنی کلمه نسیت در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی نَسِیتَ: از یاد بردی - فراموش کردی معنی نَسِیتُ: از یاد بردم- فراموش کردم ریشه کلمه: نسی (۴۵ بار) نَسْی و نِسْیان هم به معنی فراموش کردن آید و هم به معنی اهمال وبی اعتنایی. فیومی در مصباح میگوید: نسیان مشترک است میان دو معنی یکی ترک از روی غفلت و دیگری ترک از روی عمد. . یعنی قصد ترک و اهمال نکنید. راغب گوید: نسیان آن است که انسان محفوظ در ذهن خود را از یاد برد به واسطه ضعف قلب یاغفلت و یا از روی قصد تا از قلب او محذوف شود و از یادش برود... هر نسیانیکه خداوند ذمّ کرده نسیانی است که اصل آن از روی تعمد بوده (وبی اعتنایی کرده تا از یاد رفته است)... نَسْی (بروزن فلس) در عرف نام چیزی است که به آن کم اعتنا میکنند. قرآن کریم به هر دو معنی ناظر است آیاتی از قبیل . . . در باره نسیان و فراموش کردن متعارف است. و آیات دیگر در نسیان از روی بی اعتنایی و اهمال مثل . چون ترک کردند و بی اعتناشدند به آنچه تذکر داده بودیم دَرِ هر شیء را بروی آنان گشودیم . . همانطور آیات ما بر تو آمد پس از روی بی اعتنایی آنها را از یاد بردی، اینک نظری به چند آیه: 1- . ظاهرا مراد نسیان عهد است رجوع شود به «عَزْم» و «عَهْد» به آدم راجع به نخوردن از شجره یا گوش ندادن به حرف شیطان، توصیه کردیم ولی آن را از یاد برد و در او تصمیمی نیافتیم. 2- . امروز به آنها اعتنا نمیکنیم چنانکه به ملاقات این روز به وقت ابلاغ پیامبران، اعتنا نکردند. 3- . نباشیدمانند آنانکه خدا را از روی بی اعتنایی فراموش کردند و خداخودشان را از یادخودشان برد حرف فاءْ در «فَأَنْساهُمْ» نشان میدهد که نتیجه فراموش کردن خویش است. 4- . روشن است که مراد نسیان و خطای مسول است که هر دو از روی بی اعتنایی بدستور خدا انجام گرفته است رجوع شود به «خطأ». 5- . اقراء به معنی خوانا کردن است «اَقْرَأَهُ: جَعَلَهُ یَقْرَهُ» در مجمع فرموده: اِقْراء آن است که شخص را وادار به قرائت کنی تا گوش داده اشتباهش را برطرف نمایی. ولی در آیه ظاهرا معنی اول مراد است یعنی : ما تو را خوانا میکنیم درنتیجه فراموش نمیکنی مراد از آن تمکین رسول الله «صلی الله علیه واله» از حفظ قرآن است که اصلا آن را فراموش ننماید، این آیه مفید آن است که آن حضرت به مدد خدا راجع به آیات ابدا فراموشی نداشت. 6- . نسیّ به معنی فراموشکار است یعنی خدای تو فراموشکار نبوده است. 7- . «نسی» را در آیه به فتح و کسر نون خواندهاند و آن شیء حقیر و غیرقابل اعتنا است که به فراموشی زده شود یعنی: ایکاش پیش از این میمردم و چیز نامعتنی به و فراموش شده بودم.
جملاتی از کاربرد کلمه نسیت
دفع گزند تست زیان زرت مرنج خوش نسیت جمله سود گهی هم زیان خوشست
در ره عشق فلان ابن فلان چیزی نسیت ید بیضای کلیمی به سیاهی بخشند
همچنین اگر گویی مرا توفیق عبادت از آن داده است که وی را دوست داشتم، گویند این دوستی اندر دل تو که افکند؟ اگر گویی دوست از آن داشتم که بشناختم وی را و جمال وی بیافتم، گویند این معرفت و این دیدار که داد؟ پس چون همه از وی است باید که عجب تو به نبود، به جود و فضل وی بود که این صفات در تو بیافرید، و داعیه و قدرت و ارادت بیافرید، اما تو در میان هیچ کس نه ای و به تو هیچ چیز نسیت جز آن که راهگذر قدرت حق تعالی ای و بس.
ممکنم نسیت که آیم به سر کوی تو روزی تا که بر دیده کشم سرمه صفت، خاک درت را
می هست کند نشاط ناگه را می نسیت کند غم مفاجا را
چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت چه دردهاست که بر جان بی قرارم نیست
... «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ» قول ابن عباس و حسن آنست که: اذا نسیت الاستثناء ثمّ تذکرت فاستثن چون استثنا فراموش کنی آن گه که با یاد آید استثنا کن، ازینجاست که بمذهب ابن عباس اگر کسی سوگند یاد کند و پس از یک سال استثنا کند، استثنا درست باشد. و بقول حسن تا در آن مجلس که در آن سوگند میرود نشسته باشد استثنا درست بود، چون از آن مجلس برخاست پس از آن درست نباشد، و مذهب فقها و اهل فتوی آنست که استثنا در سوگند متصل باید و گرنه درست نباشد.
... «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ» قیل اذا نسیت نفسک فاذکر ربّک و اذا نسیت الخلق فاذکر الخالق میگوید چون هواء نفس زیر پای آوردی و جاه خلق از دل بیرون کردی، ما را یاد کن و باین یاد پاک جان خود را شاد کن، هوای نفس بت است و جاه خلق زنّار، تا از بت بیزار نگردی موحد نشوی و تا زنار نگشایی مسلمان نباشی.
زین بیش اگر چه نسیت جفا ممتنع ولی دشمن چو خسته شد ستم از کف رها کند