مالینی. [ ] ( ص نسبی ) منسوب است به مالین که نام قریه های مجتمع است به دو فرسنگی هرات. ( از انساب سمعانی ). و رجوع به مالین شود. مالینی. [ ] ( ص نسبی ) منسوب است به مالین که از قرای باخرز است. ( از انساب سمعانی ). مالینی. ( اِخ ) رجوع به ابوسعید مالینی شود.
جملاتی از کاربرد کلمه مالینی
مگر آنار میگفت و اللّه اهعلم. و گفت کی احمد چشتی گفت: که با حامد دوستان در مرو بر دکان نشسته، و وقتی گفت: که چشتی گفت: که بوسعید مالینی گفت» وی بر دکان نشسته بود. سقاء بیامد، آب فراوی داد، ساعتی آب در دست نگاه داشت سقاء گفت ای شیخ! چرا نمیخوری؟ گفت: مگسی آب میخورد، صبر میکردم، تا وی آب خورد، که دوستان او بزحمت چیزی نخورند.
شیخ الاسلام گفت: که حشمت چیزیست میان هیبت و وحشت که صحبت قدیم شود وحشت برخیزد، هیبت بماند. و شیخ الاسلام بوسعد مالینی دیده بود اما نشناخته بود که طفل بود و کسی تعریف نکرده بود.
از ولایت باخرز، جمع کثیری از فقیهان و ادیبان و شاعران برخاستهاند. از این جملهاند: علی بن حسن باخرزی (نویسنده کتاب «دمیةالقصر»)، ابوالعباس محمد بن ابراهیم بن علی باخرزی (محدّث)، عاصم باخرزی نیشابوری و ابوالعباس محمد بن ابراهیم بن علی نیشابوری، ابوالمشعر مالینی (موسی بن محمد بن موسی)، سیفالدین ابوالمعالی سعید بن مطهر بن سعید باخرزی (فقیه و محدث؛ متوفی ۶۵۹ هجری).
پدرش درمندرا و مادرش پرکاش کاور است. او دارای برادری به نام سانی دئول و دو خواهر به نامهای ویجیتا و آجیتا هست که در کالیفرنیا سکونت دارند. مادر ناتنی او هما مالینی و خواهران ناتنی او ایشا دئول و اهانا دئول هستند. پسر عموی او آبهای دئول هم بازیگر است.
شیخ الاسلام گفت که من یک تن دیدم کی ویرا دیده سید بوده، شیخ بوالقسم بوسلمه باوردی خطیب ٭ و خانه عباس به رمله شام بوده، و وی شیخ شام است. بوسعید مالینی ٭ حافظ گوید: کی بر بالین شیخ عباس بن شاعر بودم و او محتضر بود گفتم: چونست حال تو؟ گفت: مترددام ندانم کی چون کنم، برپای کنم کی بروم و نپایم ترسم که دلیری بود در گستاخی، و اگر ایذر بودن اختیار کنم ترسم کی در ازرو و مقصر آیم، اگر گویم کی ببر، ترسم کی دعوی داری بود و اگر گویم که باز گذار، ترسم کی کراهت دیدار بود، و صحبت درست نیاید، منتظرم تا خود چه گوید و چه کند. شیخ بوسعید گوید: بیرون آمدم، او در وقت برفت، و انشد:
شیخ الاسلام گفت: از شیخ با حامد دوستان پرسیدند بمرو که: متی تسقط الحشیة؟ گفت: اذا قدمت الصحبة سقطت الحشمة. این حکایت بوسعد مالینی آرد ازوی.
و امّا پیران که ما ایشانرا دریافتیم و در وقت ایشان بودیم اگرچه دیدار ایشان اتّفاق نیفتاد مانند استاد شهید که زبان وقت بود و یگانۀ روزگار ابوعلی الحسن بن علیّ الدقّاق و شیخ ابو عبدالرحمن محمدبن الحسین سُلَمی کی او را نبود همتا و ابوالحسن علی بن جَهْضم که مجاور حرم بود. و شیخ ابوالعبّاس قصّاب به طبرستان، و احمد اسود بدینور و ابوالقاسم صیرفی بنشابور. و ابوسهل خشّاب کبیر هم بنشابور و منصوربن خلف المغربی و ابوسعید مالینی و ابوطاهر خُژندی قَدَّسَ اللّهُ اَرْوَاحَهُمْ و پیران دیگر کی اگر بدان مشغول باشیم و تفصیل احوال ایشان، از مقصود باز مانیم در اختصار، پوشیده نیست سیرت ایشان اندر معاملات، و طرفی از حکایات ایشان بشنوی اندرین رسالت بموضع وی ان شاء اللّه.
شیخ الاسلام گفت: که بوسعد مالینی گوید که حصری ٭ گفت، که با حفص شقاق گفت، که بوتراب نخشبی٭ گفت، کی بایزد بسطامی را گفتم: که قرب و بعد چیست؟ گفت: قرب بعد است و بعد خود چون نام خویش است. تامل دهشت است و معرفت حیرت.