پدر مادر

معنی کلمه پدر مادر در لغت نامه دهخدا

پدرمادر. [ پ ِ دَ دَ ] ( اِ مرکب ) پدرِ مادر. جَدّ مادری. جَدّ اُمی :
ز افراسیاب آن سپهدار چین
پدرمادر شاه ایران زمین.فردوسی.مکن گر ترا من [ افراسیاب ] پدرمادرم
ز تخم فریدون افسونگرم.فردوسی.چنین گفت کاین نامه سوی مهست
سرافراز پرویز یزدان پرست...
ز قیصر پدرمادر شیرنام
که پاینده بادا بر او نام و کام.فردوسی.

معنی کلمه پدر مادر در فرهنگ فارسی

( اسم ) جد مادری .

جملاتی از کاربرد کلمه پدر مادر

ز قیصر پدر مادر شیر نام که پاینده بادا بدو نام و کام
از افراسیاب آن سپهدار چین پدر مادر شاه ایران زمین
بر یکی گردد او پدر مادر بر یکی دوزخی پر از آذر
گفت هر یک که ما پدر مادر کشته‌ایم از برای پیغمبر
کاشانی در این زمینه می‌گوید: «شرط قصاص آن است که مقتول جزئی از قاتل نباشد. بنابراین اگر پدر، فرزند خود را بکشد قصاص نمی شود و همین طور است اگر پدر پدر یا پدر مادر و بالاتر، نوه خود را بکشد یا مادر، فرزند خود را بکشد»
با پدر مادر چنان باش ای پسر که زفرزندان خود داری نظر