[ویکی الکتاب] معنی نُسْخَتِهَا: نسخه و رونوشت آن ریشه کلمه: نسخ (۴ بار)ها (۱۳۹۹ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه نسختها
فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا امر تهدید لهم و توبیخ کقوله: «اعملوا ما شئتم: حَتَّی یُلاقُوا ای یعاینوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ یعنی: وم القیامة، و قیل: نسختها آیة القتال.
الثانیة. قوله: وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ نسختها آیة السیف.
خواجه گفت: «نیک آمد» و بازگشت و بطارم دیوان رسالت بنشست و خازنان را
بخواندند و مثالها بدادند و بازگشتند. و این همه خازنان راست کردند و امیر
بدید و بپسندید. و استادم خواجه بونصر نسخت نامه بکرد نیکو بغایت، چنانکه
او دانستی کرد که امام روزگار بود در دبیری . و آنرا تحریر من کردم که
بوالفضلم که نامههای حضرت خلافت و از آن خانان ترکستان و ملوک اطراف همه
بخطّ من رفتی. و همه نسختها من داشتم و بقصد ناچیز کردند. و دریغا و بسیار
بار دریغا که آن روضههای رضوانی بر جای نیست که این تاریخ بدان چیزی نادر
شدی، و نومید نیستم از فضل ایزد، عزّ ذکره، که آن بمن باز رسد تا همه
نبشته آید و مردمان را حال این صدر بزرگ معلومتر شود؛ وَ ما ذلِکَ عَلَی
اللَّهِ بِعَزِیزٍ* . و تذکره نبشته آمد و خواجه بونصر بر وزیر عرضه کرد و
آنگاه هر دو را ترجمه کرد بپارسی و تازی بمجلس سلطان، هر دو بخواند و سخت
پسند آمد.
لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ نسختها آیة السّیف.
و قال مقاتل بن حیان: نسختها آیة القتال.
و پس از آنکه این علوی را برسولی فرستاد، نامه امیر المؤمنین القادر باللّه، رضی اللّه عنه، رسید به ری بتعزیت و تهنیت علی الرّسم فی مثله، جواب نامهیی که از سپاهان نوشته بودند بخبر گذشته شدن سلطان محمود و حرکت که خواهد بود بر جانب خراسان و خواستن لوا و عهد و آنچه با آن رود از نعوت و القاب که ولی عهد محمود است. و امیر المؤمنین او را مثال داده بود در این نامه که آنچه گرفته است از ولایت ری و جبال و سپاهان بروی مقرّر است، بتعجیل سوی خراسان باید رفت تا در آن ثغر بزرگ خللی نیفتد و آنچه که خواسته آمده است از لوا و عهد و کرامات با رسول بر اثر است.» امیر مسعود بدین نامه سخت شاد و قویدل شد و فرمود تا آن را برملا بخواندند و بوق و دهل بزدند و و از آن نامه نسختها برداشتند و بسپاهان و طارم و نواحی جبال و گرگان و طبرستان و نشابور و هراة فرستادند تا مردمان را مقرّر گردد که خلیفت امیر المؤمنین و ولی عهد پدر وی است.
پس نسخت آنچه ما را بباید نبشت در جواب مواضعه، بباید کرد و نسخت سوگند نامه، تا فردا این شغل تمام کرده آید و پس فردا خلعت بپوشد که همه کارها موقوف است. گفتم: چنین کنم؛ و بازگشتم و این نسختها کرده آمد. و نماز دیگر خالی کرد امیر و بر همه واقف گشت و خوشش آمد.