یلیل

معنی کلمه یلیل در لغت نامه دهخدا

یلیل. [ ی َل ْ ی َ ] ( اِخ ) موضعی است نزدیک وادی صفراء. ( منتهی الارب ). موضعی در حوالی مدینه. ( دمشقی ). قریه ای است در نزدیکی وادی الصفراء از اعمال مدینه. در اینجا چشمه بزرگی است که از درون ریگستانی درآید و خیلی پرآب می باشد. به سوی دریا جاری گردد و در حدود ینبع به آن می ریزد. به علت کثرت آب این چشمه را دریاچه ( بحیر ) نام داده اند. ( از معجم البلدان ) :
یا صاح انی لست ناس لیلة
منها نزلت الی جوانب یلیل.حارثةبن بدر.- فارِس یلیل ؛ لقبی است که عمروبن عبدود را داده اند :
عمروبن عبد کان اول فارِس
جزع المذار و کان فارِس یلیل.؟ ( از تاج العروس ).- || در زبان فارسی تعبیر و صفت ستایش آمیزی است از پهلوان و قهرمان در داستان پردازی و نقالی ، و آن از لقب عمروبن عبدود که در عرب و عجم به شجاعت معروف است گرفته شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه یلیل

پیش احمد کلاغ اسود چه نزد حیدر سوار یلیل کیست
یا که بر کند ز طاق حرم اوضاع بتان یا که زد کوکبه فارس یلیل بر هم