پای خوش
جملاتی از کاربرد کلمه پای خوش
میهمان خود که جای کش بودش بر چنان رقص پای خوش بودش
می فشانم آستین بر افسر گوهرنگار تا سرم را زیر پای خوش خرام آورده ای
دو اسبه راند همی تا بمسجد اقصی سمند تیز تک باد پای خوش رفتار
در راه نیاز می نهی پای خوش راهی و بوالعجب نهادی