معنی کلمه ناحق شناس در لغت نامه دهخدا ناحق شناس. [ ح َ ش ِ ] ( نف مرکب ) ناسپاس. بی وفا. نمک بحرام. بی داد. ( ناظم الاطباء ). ناسپاس و بی وفا. ( آنندراج ) : ایزد عز ذکره همه ناحقشناسان کفار نعمت را بگیراد. ( تاریخ بیهقی ص 475 ).
معنی کلمه ناحق شناس در فرهنگ فارسی ( صفت ) آنکه حق نشناس است ناسپاس نمک نشناس [ ایزد عز ذکره همه ناحق شناسان کفارنعمت را بگیراد. ]
جملاتی از کاربرد کلمه ناحق شناس مینگر ای جاهل ناحق شناس از خلافت خواجگی خود قیاس چنان دانم که بس ناحق شناس است ز تیغ کین شاهی کم هراس است