نمک نشناس

معنی کلمه نمک نشناس در لغت نامه دهخدا

نمک نشناس. [ ن َ م َ ن َ ] ( نف مرکب ) نمک ناشناس. ناسپاس. بی وفا.

معنی کلمه نمک نشناس در فرهنگ عمید

آن که حقوق نان ونمک را رعایت نکند، نمک به حرام، ناسپاس.

معنی کلمه نمک نشناس در فرهنگ فارسی

( صفت ) : زنک سخن چین و نمک نشناس با این وصف باز شرم نمیکرد و با او دم از دوستی میزد.

جملاتی از کاربرد کلمه نمک نشناس

باغ بزرگی کنار خانه ما بود که دیوار کناری‌اش ریخته بود. باغبان آنجا و زنش گاه گاهی برای کمک به خانه ما می‌آمدند. یک روز زن باغبان مریض شد. فریار رفت پیششان، بهشان رسید و زن را به بیمارستان برد. بعد نشست برای من تعریف کرد که این زن چقدر نمک نشناس بوده و مدام غر می‌زده و هر کاری فریار برایش می‌کرده، باز هم متوقع بوده، تا جایی که در ماشین را هم فریار باید برایش باز و بسته می‌کرده. این موضوع برای من تلنگری بود. حس کردم اگر بشود درونش را بشکافم، موضوع جالبی می‌شود.