پرحیله

معنی کلمه پرحیله در لغت نامه دهخدا

پرحیله. [ پ ُ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) مکار. آب زیرکاه. محیل.گُربز. نیرنگ باز. نرم بر. ( برهان ). نرمه بر. ریمن. فریبنده. دغا. دغل. دغول. داغول. دوال باز. دوالک باز. فسونگر. کنوره. کنبورَه : قضا آمده بود وحال این مرد پرحیله پوشیده ماند. ( تاریخ بیهقی ).

معنی کلمه پرحیله در فرهنگ عمید

۱. پرمکر، نیرنگ باز.
۲. پرچاره.

معنی کلمه پرحیله در فرهنگ فارسی

( صفت ) نیرنگ باز فسونگر آب زیر کاه گربز مکار محیل دغل .

جملاتی از کاربرد کلمه پرحیله

دانی که بازار امل، پرحیله است و پر دغل هش دار ای میر اجل، تا درنیفتی در دغا
نفس از درون و دیو ز بیرون زند رهم از مکر این دو رهزن پرحیله چون رهم
هر چند که عیاری پرحیله و طراری این محنت و بیماری بر من مپسند ای جان