مالک دوزخ. [ ل ِ ک ِ زَ ] ( اِخ ) نام فرشته موکل دوزخ : بوزنه بیهوش از درخت بیفتاد و جان به خزانه مالک دوزخ فرستاد. ( سندبادنامه ص 223 ). و زندان درک اسفل و زندانبان مالک دوزخ. ( سندبادنامه ص 249 ). چون درختی در او نه بار و نه برگ مالک دوزخ و میانجی مرگ.نظامی.- مثل مالک دوزخ ؛ با جامه ای از دود یا چیزی مانند آن سیاه شده. ( امثال و حکم ج 3 ص 1485 ). با جامه و سر و رویی سیاه شده از گرد زغال یا دوده و جز آن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). - || سخت خشمگین. ( یادداشت ایضاً ).
معنی کلمه مالک دوزخ در فرهنگ فارسی
نام فرشته موکل دوزخ
جملاتی از کاربرد کلمه مالک دوزخ
هر که بغض شاه و اولادش گرفت مالک دوزخ بسی شادش گرفت
هر آنکس کو ریائی شد یقین است برو هم مالک دوزخ نگین است
در چشم دل اهل گنه مالک دوزخ از نار و دخان تیز کند تیغ و سنان را
اگر من خود نیز در خواب با شما نمایم و همین التماس بکنم بدان التفات نباید کرد که آن را اضغاث احلام خوانند؛ آن دیو نماید، و من آنچه در زندگی نخورده باشم در مردگی تمنا نکنم. این بگفت، و جان به خزانه مالک دوزخ سپرد.
هرکه بغض شبّر و شبّیر داشت بر سرش حق مالک دوزخ گماشت
معنی انسان بر آتش مالکست مالک دوزخ درو کی هالکست
چون درختی در او نه بار و نه برگ مالک دوزخ و میانجی مرگ
آن مطالعت است که میکند که تا مهر روز اوّل بر جای هست یا نه. ای مسکین! از فرق تا قدم تو مهر بر نهادهاند و مهر از مهر بود، مهر بر آنجا نهند که مهر در آنجا دارند ای رضوان بهشت ترا، ای مالک دوزخ ترا، ای کرّوبیان عرش شما را، ای دل سوخته که بر تو مهر مهر است، تو مرا و من ترا.
عدل کن تا کفر بگریزد ز تو مالک دوزخ بیاویزد ز تو
دستم بگیر مالک دوزخ بکش بنار دست منست و دامن آل عبا هنوز