ناخن بر
معنی کلمه ناخن بر در فرهنگ عمید
معنی کلمه ناخن بر در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه ناخن بر
خویش را از بس به تیغ موج این دریا زدم جای ناخن بر تن من نیست، بر هر جا زدم
نوک منقار کبک را عدلش گاز ناخن بر عقاب کند
بر زمین نام علی از نوک ناخن بر نگار تا توانی نقش دل برگل مصوّر داشتن
بس که جوش حرص برد از خلق آثار تمیز امتحان طاس ناخن بر سر کل میزند
و بدان که بر جایی که شوخ باشد طهارت باطل نشود و آن آب را از پوست مانع نباشد مگر که بسیار شود در زیر ناخن بر خلاف عادت، آنگاه باشد که مانع بود و پاکی این شوخها با آب گرمابه سنت است.
نیست این شکل هلالی زخم ناخن بر تنم نقش نعل توسنش بر سینه خود کندهام
سنگ گردیده است از فولاد جوهردارتر تیشه من بس که ناخن بر رخ خارا کشید
تا خر اندیشه را از گل برون آرد به جهد برد دست اندر محاسن سود ناخن بر قفا
زخم ناخن بر چنان رخ کافریست که رخ مه در فراق او گریست
که پیچید تا بامدادان به درد به ناخن بر و سینه را چاک کرد