معنی کلمه گاوکش در لغت نامه دهخدا
میزبان کین شنید رفت بزیر
گفت با گاوکش حکایت شیر.نظامی.|| ( اِ مرکب ) نام گیاهی است که دربوستانها و کشتزارها روید و ساق آن راست. و یا زغب گره دار بقدر ذرعی شبیه به نی و شیردار و برگ آن شبیه بطرخون و برگ کاج و گل آن بنفش و دانه آن شبیه به عدس مایل به سپیدی و زردی بیخ آن سطبر و پرشیر و چون گاو از آن بخورد بمیرد و گوسفند را زیان ندارد و بنابراین به این اسم موسوم شده و آن را شبرم گویند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ).
گاوکش.[ ک ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان یوسفوند بخش سلسله ٔشهرستان خرم آباد، واقع در 11 هزارگزی باختر الشتر، کنار باختر شوسه خرم آباد به کرمانشاه. تپه ماهور، سردسیر مالاریائی ، دارای 480 تن سکنه. آب آن از سراب ، محصول آنجا غلات ، حبوبات ، تریاک ، لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری ، راه آن اتومبیل رو و ساکنین از طایفه یوسف وند هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
گاوکش. [ ک ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بار معدن بخش سرولایت شهرستان نیشابور، واقع در 34 هزارگزی جنوب باختری چکنه بالا، کوهستانی ، معتدل ، دارای 67 تن سکنه. آب آن از قنات ، محصول آن غلات ، تریاک. شغل اهالی زراعت ، مالداری و ابریشم بافی ، راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).