معنی کلمه نبا در لغت نامه دهخدا
نور از آن ماه باشد وین ضیا
آن ِ خورشید این فروخوان از نبا.مولوی. || ( از ع ، اِ ) نباء. خبر. گفتار :
زآنکه قدر مستمع آمد نبا
بر قد خواجه بُرَد درزی قبا.مولوی.
نبا. [ ن َ ] ( اِخ ) ابن محمدبن محفوظ قرشی دمشقی ، معروف به ابن الحورانی و مکنی به ابوالبیان. ادیب لغوی و شاعر و فقیه و صوفی قرن ششم هجری است. وی از ملازمان ارسلان دمشقی صوفی معروف بود. طریقه بیانیه را بدو منسوب میدارند. از آثار اوست : منظومة فی الصاد و الضاد. وی به سال 551 هَ. ق.در دمشق وفات یافت. ( از معجم المؤلفین ج 13 ص 75 ).