نابود شدن

معنی کلمه نابود شدن در لغت نامه دهخدا

نابود شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) نیست شدن. ناپیدا شدن. ( ناظم الاطباء ). نابود گردیدن. فنا شدن. معدوم شدن. مضمحل گشتن. هلاک شدن. نیست گردیدن. فانی شدن. از بین رفتن. تفانی. زهوق. انقضاء. منقضی شدن. عدم شدن :
گم شد و نابود شد از فضل حق
بر مهم دشمن شما را شد سبق.مولوی.

معنی کلمه نابود شدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) نیست شدن معدوم گشتن .

جملاتی از کاربرد کلمه نابود شدن

در سال ۱۶۹۵، بروکسل مورد هجوم شاه لویی چهاردهم فرانسه قرار گرفت. بمباران به‌وسیلهٔ توپ باعث نابود شدن مرکز شهر شد، بیش از ۴۰۰۰ خانه در آتش سوختند. در سال ۱۸۳۰، انقلاب بلژیک، پس از اجرای اپرای دانیل فرانکویس اسپیریت در تئاتر دامونای، رخ داد. در ۲۱ ژولای ۱۸۳۱، لئوپارد اول بلژیک، اولین پادشاه بلژیک، تاج‌گذاری کرد و بازسازی دیوارهای شهر و ساختمان‌ها را بر عهده گرفت.
هنگامی که میزان مرگ و میر یک گونه از میزان زایش آن جلو می‌زند، احتمال انقراض در درازمدت مطرح می‌شود. به‌دلیل شکار بی‌رویهٔ جانوران به‌دست انسان‌ها در قرن‌های گذشته، نسل بسیاری از گونه‌ها به خطر افتاده و تعداد بسیاری نیز منقرض شده‌اند. از جملهٔ شناخته‌شده‌ترین نمونه‌های انقراض یک گونه به‌وسیلهٔ شکار بی‌رویه، نابود شدن نسل ببر مازندران در ایران است که شکار موردعلاقهٔ شاهان قاجار بوده‌است.
طی جنگ حهانی هالک، نبرد میان مرد آهنی و هالک باعث نابود شدن برج استارک شد. اما باری دیگر توسط شیلد بازسازی شد و جزو املاک شیلذ درآمد.
این داستان دنباله‌ای از داستان خرس است. سال‌ها گذشته‌است و اسحاق مکازلین پا به دوران پیری نهاده‌است. او اینک به همراه روت ادموندز (داستان آتش و اجاق) و دیگر رفقا راهی جنگلش شده‌اند که این روزها به بزرگی سالیان پیش نیست. پس از طی مسیر با اتوموبیل گروه در کمپ مستقر می‌شود. شب‌هنگام اسحاق به این می‌اندیشد که به همراه جنگل در حال نیست و نابود شدن است. دنیا همان است که بود و اگر پس‌رفت نکرده باشد بهتر هم نشده‌است.
یک نفس بودن و نابود شدن در خور این غم و این ماتم نیست
سال‌های اولیه کوپر در صنعت سینما و تلویزیون با مشکلاتی همراه بود. هنگامی که نقش او در فصل دوم آلیاس کوتاه‌تر شد، او تصمیم گرفت که حرفهٔ نمایش را ترک کند. اعتیاد او به مواد و شک و تردید در مورد حرفه‌اش باعث ایجاد افکار در مورد خودکشی شد. کوپر از سال ۲۰۰۴ از مصرف الکل پرهیز کرد و گفته که این امر باعث نابود شدن زندگی او می‌شد.
انقراض، فرومیرش یا نابودیِ گونه‌ای وضعیتی در زیست‌شناسی و بوم‌شناسی است که به پایانِ کارِ یک گونه گفته می‌شود. انقراض هنگامی پدید می‌آید که واپسین عضوِ یک گونه می‌میرد و آن گونه دیگر نمی‌تواند با زایش و تولید مثلِ طبیعی به زندگی خود ادامه دهد. این رخداد با گذر زمان مشخص می‌شود؛ زیرا اطمینان دقیق از نابود شدن یک گونه به پیدا نشدن آن گونه در آینده بستگی دارد.
همچنین بابل از این جهت حائز اهمیت است که بعد از نابود شدن معبد اول در سال ۵۹۸ قبل از میلاد یهودیان در بابل به اسارت گرفته می‌شوند. در سال ۵۹۹ نبوکدنصر دوم پادشاه بابل اورشلیم را محاصره کرد و پادشاه یهودیان را کشت. در سال ۵۹۷ قبل از میلاد نبوکدنصر اورشلیم و معبد را غارت کرد نخبگان اورشلیم، از جمله ازکیل پیامبر، را با خود به بابل برد. بعد از خارج شدن او از اورشلیم یهودیان دوباره علیه بابلیان شورش کرده و به مصریان پیوستند و در این زمان نبوکدنصر دوباره بازگشته و اورشلیم را محاصره کرد. در سال ۵۸۷ قبل از میلاد، اورشلیم شکست خورد و نبوکدنصر دیوارهای شهر و معبد را نابود کرد و خانه افراد سرشناس را از بین برد.